سازشناسی

تاریخچه و توصیفات :



سنتور بر پایه شواهد و قراین یکی از کهن‌ترین سازهای منطقه به شمار می‌رود.اولین اثری که از سازهای شبیه سنتور به دست آمده اثری است از حجاری های دوره های آشوریان و بابلیان در 669 قبل از میلاد که نشان می دهد این ساز را به وسیله بند به گردن می آویختند. سنتور سازی کاملا ایرانی است که ساخت آن را به ابونصر فارابی نسبت می دهند که مانند بربط، ساز دیگر ایرانی بعدها به خارج برده شده.
به دلیل قرار داشتن ایران در مسیر جاده ابریشم بین شرق و غرب و تغییر دائمی مرزها در شرایط کشورگشایی ها فرهنگها نیز مرتب دستخوش تحول شده و این تحول آلات موسیقی را بی نصیب نگذاشته است به طوریکه به درستی معلوم نیست سنتور ابتدا در کدام کشور مورد استفاده بوده است ولی مطمئنا ایرانیها قبل ازظهور اسلام با این ساز آشنا بودند و آن را کونار می نامیدند.
به اتکا قد مت آثار کشف شده گمان این است که این ساز از قلمرو ایران به کشورهای دیگر راه یافته و نامهای مختلفی پیدا کرده است.
سنتور با اندک تفاوتی در شکل ظاهر و با نام های مختلف در شرق و غرب عالم وجود دارد.
این ساز را در کشور چین یان کین، در اروپای شرقی دالسی مر، در انگلستان باتر فلای ها، در آلمان و اتریش مک پر،در هندوستان سنتور، در کامبوج فی و در امریکا زیتر می نامند که هر کدام دارای وجه تشابهاتی هستند.
ساز سنتور در تعدادی از جمهوری های سابق شوروی مانند ارمنستان و گرجستان نیز رایج هست.
همچنین سنتورهای عراقی –هندی- مصری و ترکی که بعضی از آنها حدود 360 سیم دارند.
عبدالقادر مراغه ای ساز یاطوفان را معرفی کرد که شبیه سنتور امروزی بود با این تفاوت که برای هر صدا فقط یک تار می بستند و با جابه جایی خرکها آن را کوک می کردند..
نام سنتور در اشعار منوچهری نیز آمده است:
کبک ناقوس زن و شارک سنتور زن است
فاخته نای زن و بربط شده تنبور زنان
سنتور، آنچنان که استاد ابوالحسن خان صبا گاه مى‌نوشت: سنطور، در سال‌هاى پایانی عصر قاجار، سازى تقریباً فراموش شده و رو به نابودى بود . سازهاى اصلى، تار، تنبک و کمانچه بودند و دوره قاجار، در واقع «عصر تار » بود. تعداد کمى سنتور مى‌نواختند و تعداد کمترى نیز سنتور مى‌ساختند و مى‌آموختند.
در روایت دیگری، رئوف یکتا بیگ از علمای بزرگ موسیقی ترکیه در دایره المعارف لاوینیاک چاپ 1922 می نویسد: سنتور در اصل از آلات موسیقی قدیم یهود است. در دایره المعارف موسیقی لاروس آمده که سنتور از جمله سازهایی است که اقوام یهود بی اندازه به آن علاقمند بوده اند و به احتمال قوی ساز قانون قدیمی تر از سنتور است. سنتور قبل از آغاز دوره قرون وسطی به اروپا راه یافته و مورد قبول عامه واقع شده است و چون موسیقی و هنر از اوایل پیدایش مذهب مسیح در استخدام آن مذهب در آمد، هنرمندان اروپا به تکامل آن کوشیدند تا بالاخره اولاد خلفی از سنتور به وجود آمد که امروز آن را به عنوان سلطان سازها، یعنی پیانو، می شناسند.
مکانیزم تولید صدا در سنتور بسیار شبیه پیانو است. این امر موجب شده است که در برخی منابع، سنتور را به عنوان نسخه اولیه پیانو معرفی کنند. برای تولید صدا در سنتور، از یک جفت وسیله چوبی به نام «مضراب» یا «زخمه» استفاده می شود که از چهار قسمت عمده یعنی «سر مضراب»، «ساقه»، «حلقه» و «دُم» تشکیل شده است. مضراب به عنوان یک واسط بین دست و سیم های سنتور عمل می کند به طوری که انگشتان دست با ترتیب و قاعده معینی در داخل حلقه مضراب قرار گرفته و بدین ترتیب نوازنده با حرکت چرخشی مچ و با استفاده از سرِ مضراب بر روی سیم ضربه وارد می آورد. این مکانیزم دقیقاً مشابه مکانیزم به کار گرفته شده در پیانو است، با این تفاوت که یک واسط دیگر به نام «کلاویه» (کلیدهای سفید و سیاه بر روی پیانو) بین مضراب و دست های نوازنده پیانو جهت سهولت و نرمش در اجرا قرار داده شده است. توجه به این نکته حائز اهمیت است که دامنه صداهای تولید شده توسط پیانو بسیار بیشتر از سنتور است و این امر مستلزم به کار گرفتن سیم های بسیار ضخیم تر در پیانو است، لذا جهت تولید صدا توسط چنین سیم های ضخیمی، نیاز به ضربات بسیار قویتری می باشد که بدون واسط کلاویه عملاً امکان پذیر نیست. جهت درک بیشتر می توانید تصور کنیدکه کلاویه همانند پدال گاز یا ترمز در ماشین عمل می کند. بدین معنی که نیروی وارده توسط انگشت را تقویت کرده و آن را به مضراب اصلی منتقل می کند.  
 
ساختار و مشخصات:
این ساز از جعبه‌ای ذوزنقه‌ای شکل تشکیل شده که اضلاع آن عبارت‌اند از: بلندترین ضلع، نزدیک به نوازنده و کوتاهترین ضلع و موازی با ضلع قبلی و دور از نوازنده و دو ضلع جانبی با طول برابر که دو ضلع قبلی را به طور مورب قطع می‌کند. ارتفاع سطوح جانبی ۸ تا ۱۰ سانتیمتر است.
جعبه سنتور مجوف است و تمام سطوح جعبه چوبی است. بر روی سطوح فوقانی دو ردیف (معمولاً ۹تایی)خرک چوبی قرار دارد؛ ردیف راست نزدیک‌تر به کناره راست ساز است و ردیف چپ کمی بیشتر با کناره چپ فاصله دارد (فاصله بین هر خرک ردیف چپ تا کناره چپ را «پشت خرک» می‌نامند). از روی هر خرک چهار رشته سیم هم‌کوک عبور می‌کند ولی هر سیم به گوشی معینی پیچیده می‌شود. گوشی‌ها در سطح جانبی راست کنار گذاشته شده‌اند. سیم‌های سنتور به دو دسته «سفید» (زیر) و «زرد» (بم) تقسیم می‌شوند. دسته سیم‌های سفید بر روی خرک‌های ردیف چپ و سیم‌های زرد بر روی خرک‌های ردیف راست به تناوب قرار گرفته‌اند. طول قسمت جلوی خرک در سیم‌های سفید دو برابر طول آن در قسمت پشت خرک است و می‌توان در پشت خرک نیز از سیم‌های سفید استفاده کرد (صدای آن به نسبت عکس طول، یک اکتاو نسبت به صدای قسمت جلوی خرک بالاتر است). همچنین هر سیم زرد، یک اکتاو بم‌تر از سیم سفید بلافاصله بعد از آن صدا می‌دهد.
به روی سطح آن دو ردیف خرک تعبیه شده و از زوی هر خرک 4 رشته سیم هم کوک عبور داده شده است.
سنتورهای معمولی دارای 9 خرک می باشند و وسعت صدایشان اندکی بیشتر از 3 اکتاو است و نوازنده در اجرای دستگاه های مختلف موسیقی سنتی کوک ساز را تغییر می دهد و یا محل خرک ها را پس و پیش می نماید.
سنتور یا شاهان تور از جمله سازهای کاملا شرقی است. شکل سنتور اقتباسی از کشتی است و سیم های آن برگرفته از تور ماهیگیری و صدا، صدای برخورد امواج دریا به صخره هاست.
سنتور در زمانهای گذشته به ابعاد مختلف ساخته می شد که تا امروز به شکل های استاندارد سل کوک و لا کوک درآمده است.
سنتور در طی سالیان و در پی مهاجرتها و رفت و آمدهای فرهنگی به کشورهای دیگر برده شد .از آن جهت گروهی بر این عقیده اند که سازهایی چون ارگ و پیانو که از نظر صدادهی صدایی چون سنتور دارند الگوهایی کامل شده از این سازسنتی ایرانی هستند و در طی سالیان و قرون متمادی دوره تکامل خود را پیموده و امروزه خود به سازهای مستقلی تبدیل گشته اند اما برخلاف این سازها که در مسیر تکامل گام برداشته بودند.
سنتور سیر قهقرایی پیموده و تا اوایل قرن گذشته به سازی کاملا محجور بدل گشته.
ساز سنتور پیشتر با 12 وتر سیم بم و 12 وتر سیم زیر ساخته می شد و سنتور 12 خرکی نامیده می شد، امروزه سنتور 10 خرک و سنتور 11 خرکی و سنتور لا کوک نیز ساخته می شود.
سنتور 11 خرک سنتور چپ کوک نامیده می شود در واقع هر خرکی که به سنتور اضافه می شود صدای ساز یک پرده بم تر می گردد.
سنتور 9 خرک رایج ترین نوع سنتور است که سنتور سل کوک نامیده می شود و نت های ردیف براساس آن نوشته شده است در سنتور 9 خرک چنانچه براساسراست کوک تنظةم شود به ترتیب سیم ها از پایین بر مبنای می-فا- سل کوک می شوند و مناسب برای گروهی و ارکستر است.
ساز سنتور برای ردیف موسیقی سنتی و نیز برای استفاده در ارکستر دارای نقایصی است که برای رفع آنها چندی است دو نوع سنتور یکی کروماتیک با افزایش 7 خرک به خرکهای معمولی و دیگری سنتور باس با صدای بم ساخته شده است.

 

دانلود نمونه صدای ساز

 

تاریخچه و توصیفات :


 تار را می توان یکی از اصیل ترین سازهای ایرانی به شمار آورد. همچنین می توان تار و سه تار را از یک خانواده دانست که به مانند  دو برادر ولی با تغییراتی (تغییراتی از قبیل از قبیل اندازه ، نوع و شیوهء نواختن ، سیم ها ، و هارمونی صدا) به هم شبیه اند.
تار سازی است از دسته سازهای سیمی مضرابی. این گونه روایت شده که از زمان قاجاریه به بعد جزء یکی از سازهای ملی در آمده و با آن می توان کلیه نغمات متداول ایران را بخوبی اجرا نمود.
از نظر معنوی به معنای تار موی ، تار ابرشم ، زه ، وتر ، رشته و به اصطلاح امروز سیم و امثال آن است . در ساز شناسی لفظ تار به معنای یک ساز مستقل است.
واژه تار در نوشته های موسیقی دانان قدیم ایران همچون صفی الدین ارموی، خواجه بهاءالدین، ابوالفرج اصفهانی و تنی چند از شاعران و نویسندگان دوران گذشته بسیار یاد شده است ولی معلوم نیست منظور ایشان همین سازی باشد که ما امروزه به نام تار می شناسیم. حتی دوبیتی شاعر معروف و شوریده ایران بابا طاهر همدانی که واژه تار در آن به کار رفته است نمی تواند رد پای درستی از این ساز به دست دهد: دلی دیدم چو مرغ پا شکسته چو کشتی، بر لب دریا نشسته همه گویند که طاهر تار بنواز صدا چون می دهد تار شکسته در گذشته سازهایی با عنوان چهار تار، پنچ تار و شش تار بوده اند که این نام ها فقط تعیین کننده تعداد سیم یا تارهای آن سازهایند. بنابراین نمی توان به چنین عنوان هایی اعتماد کرد و مطمئن بود که منظور از چهارتار، پنج تار یا شش تار، همین ساز تار امروزی بوده باشد.

بر اساس نقاشی های مربوط به بزم شاه عباس صفوی در عمارت چلهستون اصفهان، معلوم می شود در آن زمان سازی مانند تار امروزی رواج نداشته است. در یکی از این نقاشی ها، سازهایی مانند دف، نی، قانون، کمانچه و سازی مضرابی شبیه به تار دیده می شوند. با توجه به این که یکی از سندهای محکم برای یافتن پیشینه هر ساز، وجود نقش ها و نقاشی های مختلف از عهد گذشته می باشد و چنین سندی تا کنون برای ساز تار بدست نیامده است، می توان گمان داشت که این ساز خیلی قدیمی نیست و احتمالاً در 200 تا 250 سال پیش به شکل امروزی در آمده باشد. قدیمی ترین تصویر متعلق به آن مربوط به اوایل دوران حکومت ناصرالدین شاه است که میرزا علی اکبر فراهانی، بزرگ خاندان هنرپرور فراهانی را در حال آموزش تار به هنرآموزان دربار قاجار نشان می دهد.
تار از دوره فتحعلی شاه قاجار کم کم به ساز اول موسیقی شهری ایران تبدیل شد. مهم ترین و معروف ترین نوازندگان این دوره نیز همگی تارنواز بودند و همچنین ردیف موسیقی دستگاهی ایران نیز به کوشش نوازندگان تار شکل گرفت. به جز منطقه آذربایجان، هیچ شکلی از تار در موسیقی های بومی ایران وجود ندارد. اما شکل متفاوتی از آن به نام رباب در مناطق وسیعی از بلوچستان، افغانستان و تاجیکستان از گذشته های دور به یادگار مانده است. به گمان ژان دورینگ پژوهشگر معاصر فرانسوی، تار امروزی برگرفته از ساز رباب قدیم است. زیرا شکل کاسه هر دو ساز، دوقلوست و سطح روی شان با پوست حیوان پوشیده می شود.
شکل دیگری از تار، در مناطق شمال غرب ایران و همچنین کشور آذربایجان به نام تار قفقازی وجود دارد. این ساز نیز بنا به پژوهش های ورتکف Vertkovو دیگر صاحب نظران آذربایجانی، تا پیش از قرن 12 هجری (اواخر قرن 18 میلادی) در قفقاز دیده نشده است. در آن زمان یک نوازنده ماهر به نام صادق اوغلی به آن سه سیم واخوان افزود و کمی شکلش را تغییر داد. بدین ترتیب تار قفقازی اقتباسی از تار ایرانی و در اصل برگرفته از رباب است. در حال حاضر این ساز با کاسه ای کوچک تر از تار ایرانی، هشت سیم دارد و محل قرار گرفتن آن همانند عکس های نوازندگان تار دربار قاجار، بر روی سینه نوازنده است.
قدیمی ترین تار ایرانی که در جهان غرب شناسایی شده، به سال 1289 هجری خورشیدی در یک موزه انگلیسی و قدیمی ترین سند تارنوازی با شکل و شمایل امروزی نیز، نوشته ای از گوبینو Gobineauجهانگرد فرانسوی است که در سال 1235 خورشیدی، تارنوازی آقا علی اکبر فراهانی را در تهران از نزدیک دیده و او را یک هنرمند طراز اول جهانی توصیف کرده است.
 

ساختار و مشخصات:
این ساز از دو قسمت کاسه و دسته تشکیل می شود. کاسه که مهمترین بخش ساز است معمولاً دو تکه ساخته می شود. چوب مورد استفاده بیشتر از درخت توت و گاهی از درخت گردوست و البته بهترین کیفیت با چوب توت بدست می آید. برای ساخت آن، ابتدا دو طرف کاسه تار به صورت جداگانه تراشیده می شود و سپس داخل هر یک خالى شده و بعد آنها را به هم می چسبانند. کاسه از یک قسمت بزرگ به نام شکم و یک قسمت کوچک به نام نقاره تشکیل می شود.
پس از چسباندن دو نیم کاسه، دسته را به آن وصل مى کنند و سپس سرپنجه نیز به دسته وصل مى شود. سرپنجه در واقع جعبه ای است که در انتهای دسته تار قرار دارد و گوشی های نگهدارنده سیم های تار بر دو سوی آن جای می گیرند.
برای تار دو نوع سرپنجه می سازند. یکی طرح سنتی و دیگری نوعی جدید موسوم به طرح استاد قنبری (ابراهیم قنبری مهر).
برای تزئین دسته تار معمولاً دو نوار استخوانی که در بین شان یک نوار چوبی تیره رنگ نصب شده است، دیده می شود.
خرک وسیله کوچکی از جنس شاخ بز یا گوسفند است که سیم های تار از روی آن عبور می کنند و هنگام نوازندگی طنین صدای سیم ها از طریق همین خرک به پوست تار و در نهایت به کاسه تار وارد می شود تا برای چند مرحله تشدید شوند.
در سال های اخیر نوعی خرک پلاستیکی نیز ساخته شده است که به زعم برخی نوازندگان و سازندگان تار، صدای بهتری ایجاد می کند.
تار 6 سیم دارد. سه عدد از سیم ها از جنس فولاد و سه عدد دیگر از جنس آلیاژهای مس هستند. در گذشته، تمام سیم ها را همانند سایر سازهای زه دار، از ابریشم می ساختند. سیم ها از یک طرف به کاسه تار وصل می شوند و پس از گذشتن از روی خرک در انتهای دسته به گوشی های ششگانه متصل می شوند.
سیم های تار با کوک های مختلفی به صدا در می آیند. هر کدام از آنها رنگ صوتی ویژه ای دارند و تقریباً با یک کوک می توان تمام دستگاه های موسیقی ایرانی را نواخت. گستره صدا دهی این ساز در حدود دو و نیم هنگام Octaveاست.
برای نوازندگی تار، کوک های مختلف و متنوع وجود دارد. برخی کوک ها برای اجرای برخی دستگاه ها مناسب تر و برای برخی دیگر چندان مناسب نیستند. بر روی دسته تار 25 تا 28 عدد پرده بسته می شود. پرده ها مشخص کننده نقاطى هستند که نت هاى مختلف به وسیله آن تولید می شوند. جنس پرده از روده تابیده گوسفند است که نوازنده با دست گذاشتن روى هر کدام از آنها مى تواند نت متفاوتى را بنوازد.
تار با مضرابی کوچک از جنس برنج به طول تقریبی سه سانتی متر نواخته می شود.
تقریباً نصف طول مضراب با موم پوشیده می شود تا مضراب در دست های نوازنده به راحتی جای گیرد.
در سال های اخیر یک نوع مضراب پلاستیکی نیز بدین منظور ساخته شده است.
سازندگان و نوازندگان :
از سازندگان قدیم تار می توان به نام های استاد خاچیک، هامبارسون، فرج الله، آقا گلی، یحیی، برادران عباس و جعفر صنعت، ملکم، استاد حاجی و پسرش رمضان شاهرخ اشاره کرد. در این میان نام یحیى، تارساز برجسته اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجرى بیشتر معروف است.
میرزا یحیى از ارامنه جلفاى اصفهان و نام اصلى اش هوانس آبکاریان بود. اما روى تارهاى خود، با اسم مستعار 'یحیى' امضا مى کرد. در بین موسیقیدانان ایران، تار خوب همواره هم ارز با نام یحیى است. از سازندگان نامدار تار در حال حاضر می توان از محمود فرهمند، یوسف پوریا، ابراهیم برزی، ارژنگ ناجی و رامین جزایری نام برد
.

 

دانلود نمونه صدای تار

تاریخجه و توصیفات : 304_01.jpg
تمبک یکی از سازهای کوبه‌ای ایرانی است. این ساز پوستی، از نظر سازشناسی جزء طبل‌های جام‌شکل محسوب می‌شود که از این خانواده می‌توان به سازهای مشابه مانند داربوکا در کشورهای عربی و ترکیه و همچنین زیربغلی در افغانستاناشاره کرد.
قدمت تنبک با نام‌های پهلوی دمبلک و تنبور به پیش از اسلام می‌رسد و بنابر نظر دکتر معین دمبک صورت دگرگون‌شدهٔهمین نام است.
تمبک بنا به مستندات زیر دارای قدمتی همپای تمدنهای کهن ایران است. لازم به ذکر است که بر اساس متون مانده برجا، وجود این ساز به عنوان یک عنصر موسیقایی در تمدن عیلام تثبیت شده است.
درکتاب "هزار سال وزن در موسیقی ایرانی" تالیف رضا ترشیزی ، آمده است : 
در منظومه ساسانی "یادگار- زریران" مربوط به افسانه های پهلوانی اشکانیان نام تمبک Tumbakصراحتا ذکر شده است.
در مقاله ای تحت عنوان "موسیقی ایران از دوران کهن و عهد هخامنشیان" به متن کتاب پهلوی "خسرو پسر قباد و غلام" مربوط به زمان ساسانیان اشاره می شود که در آن نام ساز دمبک آمده است.
در همان مقاله عنوان میگردد که در تمدن عیلام سازی شبیه به تنبک را مینواختند.
با اینحال می توان گمانه زنیهایی را در مورد حضور این ساز در لایه های قدیمتر زمان انجام داد.
درکتاب "موسیقی بین النهرین" اثر فرانسیس و گالپین، می خوانیم که در منطقه بین النهرین (سومر) و همچنین در آسیای مرکزی و در حدود هزاره های اول و دوم قبل از میلاد، طبلی ساغری شکل و برنزی جنس به نام لی لیس وجود داشته که نوع کوچک و قابل حمل آن را لی لی سو می نامیدند.
لی لی سو شبیه "داربوکه" عربی بوده که درنقاشیهای متعلق به شهر تبس مصر و در عصر سلسله ۱۸فراعنه و حدود ۱۵۷۰پیش از میلادی مشاهده شده درحالیکه بر روی زانو و زیر دست چپ مردی نوازنده قرار گرفته و با دو دست نواخته می شد.
لیلیسو از جنس چوب و گل بوده و نمونه ای از آن در موزه بریتانیا نگهداری می شود. در تصویر روی یک لوحه بابلی تصویر لیلیس مشاهده می گردد.
حال، با توجه به مهاجرت اقوام سومری به بین النهرین در هزاره ۴پیش از میلاد که طی مهاجرت احتمالی از هند یا آسیای مرکزی صورت گرفته و بعدها با تمدنهای اطراف خود مانند عیلام ارتباط فرهنگی و تجاری داشته اند آیا نمی توان ریشه تمبک را در بین النهرین یا اقوام مهاجر آنجا جستجو کرد؟
چنین مراودات موسیقایی را می توان بین فرهنگ موسیقایی پیشرفته یونان (مکتب فیثاغورث) و تمدن بین النهرین مشاهده نمود، بگونه ای که اساس تئوری فواصل فیثاغورث ملهم از دانش بین النهرین می باشد.
دربارهٔوجه تسمیه این ساز، هنوز یک رای نهایی حاصل نشده‌است. گروهی معتقدند که نام این ساز در اصل تنبک بوده و تبدیل آن به تمبک به دلیل قلب حرف «ن» ساکن به «م»، قبل از حرف «ب» است؛ مثل اتفاقی که در تلفظ واژهٔ«شنبه» می‌افتد. اما گروهی دیگر اعتقاد دارند که صورت «تنبک» منشاء منطقی نداشته و به همین دلیل به اشتباه در میان مردم رواج یافته است. اما در نوازندگی این ساز از تکنیک‌هایی به نام‌های «تُم»، «بک»، «پلنگ» و «ریز» استفاده می‌شود. بنابراین چندان بعید نیست اگر نامگذاری «تمبک» بر اساس همین اسامی صورت گرفته باشد. از دیدگاه زبان‌شناسان واژهTambourine که در زبان‌های اروپایی برای تمبک به کار می‌رود از واژهٔتنبور پهلوی وام گرفته شده‌است.
 
ساختار و مشخصات:
بدنهٔتنبک را در گذشته از جنس چوب، سفال و گاهی هم فلز می‌ساختند، لیکن امروزه از جنس چوب می‌سازند. تنبک از قسمت‌های زیر تشکیل شده است:
·         پوست
·         دهانهٔبزرگ
·         تنه
·         گلویی (نفیر)
·         دهانهٔکوچک (کالیبر)
تمبک در چند دههٔاخیر پیشرفت چشم‌گیری کرده و به عنوان سازی تکنواز و مستقل مطرح شده است. این پیشرفت مرهون تلاش استادان این ساز است، که در این میان نقش استاد فقید حسین تهرانی به قدری اهمیت دارد که می‌توان از او به‌عنوان پدر تنبک‌نوازی نوین ایران یاد کرد.
 
سازندگان و نوازندگان :
·         در جهانی‌ساختن این ساز، مرحوم ناصر فرهنگ‌فر، مرحوم امیرناصر افتتاح، استاد محمد اسماعیلی، جهانگیر ملک، محمود فرهمند بافی، مرتضی اعیان، بهمن رجبی، آبتین اجلالی، جمشید محبی، بهمن مبیِن، مجید حسابی، رضاقاسمی، شاهین مهاجری، کامبیز گنجه‌ای، محمد اخوان، فربد یدالهی، نوید افقه، پژمان حدادی، پدرام خاورزمینی و پژهام اخواص نیز نقش مهمی داشته‌اند
·         فرامرز نجفی تهرانی
·         حسین تهرانی
·         بهمن رجبی
·         محمد اسماعیلی
·         جهانگیر ملک
·         امیرناصر افتتاح
·         بیژن زنگنه (این شخص با بیژن نامدار زنگنه تفاوت دارد).
·         امیر بیداریان نژاد
و از قدما می‌توان از ابوالحسن صبا(معلمِ حسین تهرانی)، مسعود خان و عبدالله دوامی، نام برد

 

ساختار و مشخصات:دف.jpg
یکی از سازهای کوبه‌ای در موسیقی ایرانی است.
این ساز شبیه به دایره ولی بزرگ‌تر از آن است. چنانکه از کتاب‌های موسیقی و نوشته‌ها و اشعار بر می‌آید، در دوره اسلامی ایران، این ساز برای پشتیبانی از ساز و حفظ وزن به کار می‌رفته و رکن اصلی مجالس عیش و طرب و محافل اهل ذوق و عرفان بوده که قوالان هم با خواندن سرود و ترانه آن را به کار می‌بردند. در کتاب‌های لغت در معنی دف یا دایره می‌نویسند: آن چنبری است از چوب که بر روی آن پوست کشند و بر چنبر آن حلقه‌ها آویزند. در قدیم برای آنکه طنین بهتری داشته باشد روی دف پوست آهو می‌کشیدند.
در قدیم دف یا دایره کوچک را که چنبر آن از روی و برنج ساخته می‌شد خمک یا خمبک می‌گفتند. به دست زدن با وزن و به اصطلاح بشکن زدن هم خمبک یا خمبک می‌گفتند.
دف‌هایی هم بوده که بر چنبر آن زنگ تعبیه می‌کردند و می‌نواختند. زنگهای دف را جلاجل می‌گفتند. در دوره اسلامی به کسانی که دف یا دایره می‌نواختند جلاجل زن می‌گفتند.
در ایران کهن جلاجل وسیله‌ای بیضی شکل و بزرگ بود که زنگ‌هایی بر آن می‌بستند و در جنگ‌ها به کار می‌بردند و ظاهراً صدای مهیبی داشته است.
دف را که بر آن زنگوله تعبیه می‌کنند دف زنگی می‌گویند.
 
تاریخجه و توصیفات :
دف رایج در ممالک اسلامی را بر حسب شکل قاب (مستطیل یا مستدیر) و دارا بودن اوتار، صنجها یا صفحات جرنگی، جلاجل یا حلقه ای جرنگی، حرسها یا زنگها، و یا فقدان آنها، به هفت نوع تقسیم کرده اند، که یکی از آنها دارای قاب مستطیل است که بر دوطرفش پوست کشیده شده است و سایرین قاب مستدیر دارند . از اقسام اخیر ، دف دارای حلقه های جرنگی ( بنام دایره ) در ایران رایج بوده است. دفِ دارای زنگ ، درایران و آسیای مرکزی به نام دایره رایج است.    
این ساز به وسیله مسلمانان اسپانیا در اروپا رواج یافته است و در قرن پانزدهم میلادی متروک شد و دیگر بار در قرن هفدهم به وسیله ترکان عثمانی رایج گردید. در قرن نوزدهم این ساز، به علت ماهیت حماسی بودن نوای آن، به عنوان از سازهای موزیک نظامی شناخته شد.
از معنای لغوی و پیدایشی دف که درگذریم، باید گفت که « دف نوازی »، پردازش اطلاعات غیر کلامی است، کلام موسیقیایی عرفانی و گاه هیجانی . زبان و کلامی ندارد لیکن هر کوبۀ بی کلامش به هزازان زبان در سخن است . طنین آوای دوست، گوش به گوش، چونان می عشق جملگی را در می رباید :
از می عشق ریختی در دل آدمی اندکی    از دل او به هر دلی دست به دست می رود
بر مردمان نخستین، آهنگ موج دریا، زمزمه نسیم باد، ترنم باران، نوای آبشاران، آوای پرندگان و صدای پای اسبان، موسیقی روح نواز بود. در این دوره که هم زمانی پیدایش آدم و موسیقی است، آدمی به فراست دریافت که طبیعت با او سخنها دارد به هزاران زبان، اگر گوش و چشم جان را باز گذاریم :
چشم دل بازکن که جان بینی                    آنچه نادیدنی است آن بینی
آن زمان،نقش موسیقی، آگاه کردن غیر ارادی آدمی بود از وضع طبیعت و بعدها آگاه کردن ارادی برای خبررسانی و اعلام وقت های گوناگون با مفاهیم مختلف و از آن پس بود که افلاطون ندا در داد که : روان انسان از راه موسیقی،تناسب و هماهنگی می یابد .
موسیقی عرفانی خود یک عشق است و در تاریخ علم می خوانیم که بسیاری از بیماری های درمان ناپذیر با دارو، با نوای نی و خروش دف، درمان پذیرند.
واینک موسیقی اصیل ایرانی با ابزاری بنام « دف » در کف عاشقان می خروشد و در مقالات با حکیمان و هستی شناسان، از پشتوانه علمی بهره جسته، در جایگاهی شایسته نشسته و خاصیت درمانگری، نشانه شناسی و هستی شناسی یافته است .
برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند        ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن
و این خروش تا به جایی است که :
پیرمحله دف به کف ، پنجه به پوست می زند           یا ز تو شکوه می کند یا در دوست می زند
سخن از دف و جایگاه والای آن، تا جایی است که از اعصار دیرین، از این ساز بعنوان سراینده ی حق و ستاینده ی تنها معبود، یاد شده است . همچنان که در تورات آمده است :
خداوند سلطنت خواهد کرد تا ابدالآباد، زیرا که اسبهای فرعون با ارابه ها و سوارانش به دریا درآمدند و خداوند آب دریا را برایشان برگردانید . اما بنی اسراییل از میان دریا به خشکی رفتند و مریم نبی خواهر هارون دف به دست خود گرفته و همۀ زنان از عقب وی دف ها گرفته، رقص کنان بیرون آمدند. پس مریم درجواب ایشان گفت : خداوند را بسرائید زیرا که با جلال مظفر شده است .
ودر پایان نیز شواهد و مثالهای متعددی از بزرگترین شاعران ایرانی ارائه شده که نمایندۀ اهمیت این ساز پرشکوه و پرمعنا از دیر باز می باشد:


سراینده ای این غزل ساز کرد                         دف و نی و چنگ را هم آواز کرد
                                                                                                            « فردوسی »


هله من مطرب عشقم، دگران مطرب زر           دف من دفتر عشق است و دف ایشان دف تر
                                                                                                             «مولوی»


بی دف بر ما میا که ما در سوریم                    برخیز و دهل بزن که ما منصوریم
                                                                                                             «مولوی»


ای مطرب جان چو دف بدست آمد                   این پرده بزن که یار مست آمد
                                                                                                             «مولوی»


سرنتوانم که بر آرم چو چنگ                           گرچه دفم پوست بدرد قفا
                                                                                                              «سعدی»


من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک                  مغبچه ای ز هر طرف می زندم به چنگ و دف
                                                                                                                                    «حافظ»


حدیث عشق را که از حرف و صوت مستغنیست              به نالۀ دف و نی در خروش و در ولوله بود
                                                                                                                                     «حافظ»


دست افشان، پای کوبان دف زنید و صف زنید                 زان که عیشی خوشتر از عیش شباب آمد پدید
                                                                                                                                    «قاآنی»


 پس از آنکه تمبک مجلسی شد به تدریج جای دف را گرفت و از رونق دف کاست و دف را بیشتر در شهرهای کوچک و قصبات در مجالس عیش و سرور به کار می‌بردند به ویژه در کردستان و آذربایجان بسیار متداول بود و نوازندگان ماهر داشت. در سال‌های اخیر دف نوازی در بیشتر شهرهای ایران رایج‌تر شده است و هنر آموزان به آموختن آن روی آورده‌اند. از نوازندگان صاحب سبک آن می‌توان بیژن کامکار و مسعود حبیبی را نام برد که استاد کامکار نقش به سزایی را در شخصیت دادن به این ساز در موسیقی اصیل ایرانی ایفا کرده است و استاد حبیبی با ابداع شیوه مدرنی در نوازندگی این ساز آن را بصورت کاملا اصولی و تکنیکی مانند دیگر سازها در آورده است.
 
ریتم های دف:
ریتم های دف عبارتند از : قیام (حی الله)، غوثی، دائم، حدادی، سقزی ودائم کند و تند.
در ابتدا، اهل سلوک، هنگام خروج از مرحله دنیوی و وصل الی الله در حالت خلسه، حلقه ای برای سماع و ذکر تشکیل می دهند که به ذکر اسما خداوند و همچنین توسل به اولیا، انبیا، امامان و بزرگان دین، می پردازند و بدین سان برآنند که خود را هر چه بیشتر به یگانه معبود نزدیک سازند .
البته آنان با تشکیل حلقه ذکر دور هم نشسته و با تلاوتی چند ار قرآن مجید، شروع به ذکر می کنند و پیر حلقه نیز با الفاظ «توبه یا ربی»، «استغفرالله» و «استغفرالله و اتوب الیه» نیز مجلس را می آراید و نیز شجره نامه طریقت را برای جمع حلقه، بازخوانی می کند تا به اسما امامان و انبیا الهی منتهی شود. سپس ذکر « لا اله الا الله» با صوت های مختلف، سنگین تند بر زبانها جاری می گردد و هنگام تندخواندن ذکر الله، آن جمع از جای خویش بر خواسته دستهای همدیگر را می فشارند که به آن حالت « قیام یا حی الله » گویند. پس از ذکر قیام، به ذکر غوثی می پردازند و آن ذکر، «حی حی حی الله» می باشد که « الله حی الله» بر زبان آن جماعت دائم و پیوسته جاری می گردد . پس از آن به حدادی می پردازند که در این حالت، جوش و خروش عرفانی آنان منتهی به آرامش نسبی است که در نتیجه قرب الی الله روی داده است و ریتم سقزی و یا همان «حی الله الله»، پس از مرحله حدادی و رسیدن به آرامش نسبی است که در پایان به ریتم دائم کند و تند رسیده و به پرواز در ملکوت اعلی در می آیند.
 
سازندگان و نوازندگان :
نوازندگان دف : بیژن کامکار، مهرداد کریم خاوری، مسعود حبیبی، احمد خاک طینت، پژمان حدادی، حافظ ناظری، سیاوش ناظری و

 

 

ساختار و مشخصات:kamancheh.jpg
کمانچه یکی از سازهای ایرانی و موسیقی خاور زمین است. این ساز علاوه بر شکم، دسته و سر، در انتهای تحتانی ساز پایه نیز دارد که روی زمین یا زانوی نوازنده قرار می‌گیرد.
شکم ساز کروی و توخالی است که مقطع نسبتا کوچکی از آن در جلو به دهانه‌ای اختصاص یافته و روی دهانه پوست کشیده شده و بر روی پوست، خرکی تقریبا شبیه به خرک تار و نه کاملا عمود بر سیم‌ها قرار گرفته‌است. دستهٔساز، لوله‌ای تو پر است و به طور نامحسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شده‌است. انتهای بالایی این لوله؛ توخالی و در طرف جلو شکاف دارد که نقش جعبهٔگوشی‌ها را می‌یابد. دسته فاقد پرده می‌باشد. سر ساز متشکل است از جعبهٔگوشی‌ها که در دو طرف آن هر یک دو گوشی کار گذاشته شده و یک قبه که در بالای جعبه قرار گرفته‌است. طول ساز تا سر قبه حدود ۸۰سانتی متر است این ساز جز دسته سازهای زهی است. کمانچهٔامروزی دارای ۴سیم می‌باشد. می گویند کمانچه در زمان قدیم فقط سه سیم داشته و احتمالاً از زمان ورود ویولن به ایران به تقلید از آن سیم چهارم به آن افزوده شده‌است. این سیم‌ها به موازات درازای ساز گستردگی دارد و آوای آن خیلی خوش و دلکش می‌باشد. این گرانبها ساز می‌تواند آواهای گوناکون بسیاری را برآرد. آوا دهی گسترده کمانچه این ساز را پادشاه سازها ساخته و در همنوازی بزرگترین پایه خنیاگری در خاور زمین و بویژه زادگاهش ایران است. کاسه صوتی این ساز از چوب توت است که با برش‌های از عاج تزیین شده‌است.
قسمت اصلی کمانچه کاسه آن است که به صورت‌های مختلف ساخته می‌شود. کاسه کمانچه هنوز از نظر جنس چوب، اندازه‌ها و شکل یکسان و تثبیت شده نیست.
 
از نظر شکل، کاسه‌ها را به صورت کروی یا مخروط ناقص درست می‌کنند. کاسه‌هایی که به شکل مخروط ناقص هستند اکثرا پشت باز ساخته می‌شوند. استفاده از این کمانچه‌ها در قسمت‌های مرکزی ایران به خصوص در لرستان متداول است.
 
این کمانچه‌ها صدایی پر قدرت و شفاف دارند و چون کاسه سبک دارند، اجرای قطعاتی که نیاز به چرخیدن سریع کمانچه دارد بر روی این کمانچه ها آسانتر است و این امتیازی است برای این نوع کمانچه.
 
این کمانچه‌ها اغلب سه سیم دارند، ولی این روزها به تدریج دارای چهار سیم می‌شوند. کمانچه‌های پشت باز معمولا از چوب توت و به صورت یک تکه ساخته می‌شوند.
 
کاسه‌های کروی به دو صورت یک تکه و ترکه‌ای هستند، در کمانچه‌های ترکه‌ای کاسه از به هم چسبیدن ترکه‌هایی که در روی قالب خم شده‌اند ساخته می‌شود. ضخامت این کاسه‌ها کم است و به همین دلیل کاسه سبک است و چرخیدن کمانچه به سهولت صورت می‌گیرد.
 
کاسه‌های یک تکه از چوبهای مختلف ،معمولا از گردو خراطی می‌شود. وزن کاسه از کاسه‌های ترکه‌ای بیشتر و چرخش کمانچه تا حدی مشکل است. صدای این نوع کمانچه‌ها زیاد مطلوب نیست، کمانچه‌هایی که تقریبا کروی است و از چوب توت به صورت دو تکه ساخته می‌شود، چون در تنظیم شکل و ضخامت و اندازه‌های دهانه کمانچه دقت بیشتری دارند و خوش صدا هستند.
 
قطر بیرونی کاسه کمانچه موسیقی سنتی معمولا ‌٢٠ سانتی متر است، در حالی که در مناطق مختلف ایران اندازه کاسه کمانچه متفاوت است، ترکمن‌ها کمانچه با کاسه‌های بسیار کوچک می‌سازند. در نقاطدیگر دنیا نیز که سازهایی شبیه به کمانچه ما دارند کاسه‌ها کوچک و غالبا از پوست نارگیل ساخته می‌شود.
 
دسته کمانچه بر خلاف کاسه تقریبا در یک شکل ساخته می‌شود. جنس دسته از چوب گردو ، و شکل آن مخروط ناقص و قطر آن در شیطانک ‌٣٧ میلی متر و در محل اتصال به کاسه ‌٣١ میلی متر است. طول دسته کمانچه ‌٣١ سانتی متر است.
 
در گذشته کمانچه دارای سه سیم بوده است، گاهی دو سیم اول و دوم مضاعف انداخته می‌شد و احتمالا در تبعیت از ویولن به چهار سیم تبدیل شده است. بنابراین چهار سیم و در نتیجه چهار گوشی بر روی دسته کمانچه قرار می گیرد، و این سیمها پس از رد شدن از روی شیطانک و عبور از روی دسته و کاسه به سیم گیر وصل می شوند. بر روی دهانه کمانچه پوست کشیده می شود و این پوست معمولاپوست دل گاو، پوست ماهی، پوست آهو و غیره می‌تواند باشد.
 خرک بر روی پوست قرار می‌گیرد و سیم‌ها با فشار خرک را به پوست می‌چسبانند. کمانچه به وسیله یک پایه که در قسمت سیمگیر به کاسه وصل شده است، روی پای نوازنده قرار می‌گیرد.
 آرشه کمانچه، که اسم اولیه‌اش کمانه بوده است، تشکیل شده است از یک چوب که از یک طرف انحنا دارد با بلندی ‌۶٠ سانتی متر و موی دم اسب.
 موی آرشه کمانچه بر خلاف سازهای زهی غربی بر روی چوب محکم کشیده نمی‌شود، بلکه نوازنده است که به هنگان نوازندگی به تناسب احساس فسار را بر روی سیم تغییر می‌دهد.
 چگونگی صدای کمانچه به عواملی بستگی دارد که بعضی از آنها از این قرارند: جنس چوب، ضخامت در نقاط مختلف کاسه، شکل کاسه، اندازه های کاسه، چگونگی سطح کاسه از نظر تراش، نوع و ضخامت پوست، جنس و شکل و اندازه و محل قرار گرفتن خرک، چگونگی شیطانک، جنس سیم، زاویه اتصال دسته به کاسه.
 برای ساختن کمانچه‌ای با صدای دلخواه ضمن در نظر داشتن عواملی که گفته شد سالها تجربه لازم است.
 
کوک کمانچه (نسبت فاصله سیم‌ها به یکدیگر) در دستگاه‌های مختلف موسیقی ایرانی تفاوت می‌کند. معمول ترین کوک این است که سیم‌های اول و دوم نسبت به هم فاصله چهارم (یا پنجم) داشته، سیم سوم یک اکتاو بم تر از سیم اول و سیم چهارم یک اکتاو بم تر از سیم دوم می‌باشد. به این صورت که کوک اصلی و رایج کمانچه می لا ر سل می‌باشد و از جمله می‌توان به کوک‌های رِ لا رِ سل (برای دستگاه نوا) می لا رِ لا (برای ماهور) و می لا می لا (برای همایوناصفهانچهارگاهماهور و راست‌پنجگاه) اشاره کرد.
نوازندهٔساز در حالت نشسته پایهٔکمانچه را روی زمین(یا صندلی) یا زانو قرار می‌دهد. ساز در موقع اجرا کمی حول محور خود می‌چرخد و همین عمل تماس آرشه با سیم‌ها را آسان تر می‌کند. نوازنده ساز را به طور قائم در دست چپ می گیرد و انگشتان همان دست را روی دسته می‌لغزاند و آرشه را با دست راست به سیم‌ها تماس می‌دهد.
 
تاریخچه و توصیفات :
کمانچه یکی از سازهائیست که در مشرق زمین سابقه تاریخی مفصل دارد و به خصوص در کشورهای مشرق زمین به کار می رفته است. در ایران قبل از اسلام سازی به نام غژک نظیر آن اکنون در منطقه سیستان و بلوچستان فراوان است در سیستان غژک دارای سیم های فراوان می باشد حتی عده آنها در بعضی موارد به هفت عدد می رسد که در منطقه افغانستان هم دارای قدمت است ساز کمانچه در منطقه لرستان هم دارای سابقه تاریخی است اصولا در لرستان تمام مردمی که به موسیقی علاقمند هستند حتما دارای کمانچه ای در خانه هستند و در آن منطقه کمانچه سازهای فراوانی وجود دارند که نوع کمانچه آنها به صورت بلند گو بوده و دهنه آن پوست و قسمت روبروی کاسه طنین پشت باز است و صدای آن خیلی با قدرت از آن خارج می گردد و معمولا مطرب ها از بلندگو استفاده نمی کنند و حتی در فضای باز هم از آن استفاده نوازندگی می شود. فارابی در کتاب موسیقی کبیر از سازی گفتگو می کند که شبیه غژک است و دارای دو سیم بوده کمان برای به صدا درآوردن آن نداشته نام این ساز رباب است که شعرای متاخر فارابی از آن یاد کرده اند رباب سازی است شبیه طنبور بزرگ شکم و دسته کوتاه و صفحه رویی آن به جای استفاده از چوب که هم اکنون بر روی رباب های فعلی هست از پوست استفاده می کرده اند بیشتر از پوست آهو استفاده می کرده اند (برهان قاطع) کمانچه در لرستان دارای سه سیم بوده که سیم سوم به صورت مضائف به هم می پیچیدند و در قدیم از سیم های برق استفاده می شد. مسعود سعد سلمان در اشعارش از کمانچه یاد می کند و فرخی هم در مورد غژ یا غژک و نزهت اشعاری دارد
هر روزی یکی دولت و هر روز یکی غژ ر روز یکی نزهت و هر روز یکی تار 
نزهت سازی است شبیه قانون به شکل مربع مستطیل که اختراع آن را به صفی الدین از موی نسبت به می دهند رباب هم در قیم سازی شبیه به کمانچه بوده و در کشور های بلوک شرق به طور فراوان با نامه های گوناگون که تصویر آنها در مقاله موجود است یافت می شود به خصوص در چین و ژاپن و هندوستان مالزی و یوگسلاوی آنگولا و اندونزی برمه کنیا نپال اوگاندا و حتی در عرب و ترک در بیشتر ارکسترهای آنها موجود است و از انها استفاده می شود
کمانچه از سازهای زهی قدیم ایران و در واقع نوع تکامل یافته رباب، کاسه گرد و پایه آهنی دارد و مانند تار و ویولن سیمهای آن را با گوشی محکم و کوک می کنند. کمانی که با آن کمانچه را می نوازند کمانه نام دارد و همان است که در ویولن کلمه فرانسوی آرشه به معنی کمان کوچک جای آن را گرفته است.
شادروان خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، کمانچه را تکامل یافته رباب می‌نامد. ساز اخیر رباب که اول دو سیم داشته و بعدها یک سیم دیگر به آن اضافه شده است و با کمانه به صدا در می‌آمده و همان است که ما امروز کمانچه می‌گوییم و به همین جا اضافه می‌کند از دوره صفویه به بعد کمانچه یکی از ارکان موسیقی ایران به شمار آمده است.

 

 

دانلود نمونه صدای کمانچه

ساختار و مشخصات:51.jpg
سه‌تار از سازهای زهی و مضرابی موسیقی ایرانی است که آن را با ناخن انگشت اشارهٔدست راست می‌نوازند. این ساز، دارای ۴سیم از جنس فولاد و برنج است که به موازات دسته، از کاسه تا پنجه کشیده شده‌اند. سه‌تار دارای ۲۶پردهٔقابل حرکت از جنس رودهٔحیوانات یا ابریشم است. صدای سه‌تار ظریف و تا حدودی غمگین است و وسعت صوتی آن نزدیک به ۳اکتاو است.
سه‌تار و انواع سازهای شبیه به‌آن مانند دوتار و تنبور و چگور در نواحی مرکزی آسیا و خاورمیانه رواج داشته‌است. به نظر می‌رسد که سه‌تار از قرن چهارم هجری رواج داشته‌است.
اجزائ آن شامل: سیم‌ها-کاسه-صفحه-دسته-خرک-سیم‌گیر-شیطانک-گوشی- پرده
 
تاریخچه و توصیفات :
سیم سوم و چهارم آن نزدیک به هم قرار دارند و هم‌زمان نواخته می‌شوند و مجموعهٔآندو رامعمولاً سیم «بم» مینامند. با گذشت زمان کسانی چون ابونصر فارابی، ابوعلی سینا، صفی الدین ارموی و از متأخران ابوالحسن خان صبا لزوم افزایش یک سیم دیگر به این ساز را درک کرده و سه‌تارهای امروزی دارای چهار سیم هستند (این سیم از نظر تاریخی سیم چهارم است ولی سیم سوم خوانده می‌شود). برخی از جمله عده‌ای از عرفا به آن «اوتار» نیز می‌گویند.
سه تار از جمله سازهای اصیل ایرانی است و با این که در محدوده جغرافیایی غرب آسیا سازهای هم خانواده سه تار با شکل و شمایلی نزدیک به وفور یافت می شود، امّا مشابه سه تار کنونی در نقاط دیگر این منطقه دیده نمی شود. به نظر می رسد که سه تار کنونی، روندی طولانی و تدریجی راپشت سر گذاشته است و در این زمان به شکل و صدا دهی کنونی رسیده است. این ساز که در گدشته به “سه سیم” نیز معروف بوده است در حدود دو و نیم قرن پیش به دست درویش مشتاق علی شاه کرمانی دارای سیم چهارمی می گردد (سیم واخوان یا به نام مبتکر آن، “سیم مشتاق” –سیم سفید بین زرد و بم) که به دلیل نیاز به بهتر شدن صدا دهی- به رغم تناقض آشکارا با نام ساز- بدین صورت معمول و استفاده از آن مرسوم گردید.
بر خلاف تار که قابلیت اجرای هر دو نوع موسیقی سنگین دستگاهی و سبک مطربی را داراست، سه تار تنها به محفل عرفا و خواص و اهل موسیقی راه پیدا کرد و خصوصیت کم صدایی این ساز موحب راه نیافتن آن در موسیقی طرب و مطربی شد.
 
از طرفی به علت سهولت ظاهری در یادگیری و نواختن سه تار، خصوصاً برای نوازندگان تار، این ساز به عنوان ساز دوم اکثر نوازندگان تار حتی سازهای دیگر پذیرفته شد و این مسأله باعث شد تا شیوه صحیح مضراب زدن و تکنیک درست نوازندگی این ساز، کمتر مورد مطالعه و دقت قرار گیرد.
 
می دانیم که شیوه نوازندگی هر ساز، به همراه تکامل و تکوین فیزیکی ساز در طول زمان تکامل می یابد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در این راه، اصول به صدا در آوردن، اجرای تزئینات، اسلوب نواختن مضراب، روشهای کَنده کاری و جزئیات بسیارِ دیگر ذره ذره و قدم به قدم رو به تکامل می گذارد و در طی سالها و بل قرنها ممارست و تلاش استادان و شاگردان عاشق، دقیق و پرنبوغ، صیقل می خورد و چون الماس تراش خورده، از حشو و زوایدش کاسته و بر ارزش و قدرش افزوده می شود.
 
 در اوایل قرن بیستم و با پیدایش امکانات ضبط صدا در موسیقی ایرانی، از آنجا که این اختراع هنوز به درستی کامل نشده بود، میکروفن های ضعیف و روش صبط صدا بدون استفاده از برق، موجب گردید که صدای سه تار از مجموعه ضبط شده موسیقی ایرانی در صفحه گرامافون غایب شود. از بزرگ ترین لطماتی که در این دوران به سه تار، به عنوان سازی مستقل و باهویت وارد آمد. ضبط نشدن سه تارنوازی دو استاد برجسته ی سه تار، میرزا عبدالله فراهانی و شاگرد ممتازش غلامحسین درویش (درویش خان) بود، از آنجا که این استاد در نواختن تار نیز ممتاز بودند، به نواختن آن بسنده کرده و در نتیجه اجرایی از سه تار نوازی ایشان ضبط و ثیت نشد. بدون شک در صورت ضبط سه تار نوازی به شیوه قدیم در صفحه گرامافون، امکان مطالعه و تفحص بیشتری برای محققان و نوازندگان کنونی سه تار میسر می بود.
 
جای خوشبختی است که قطعات زیادی از سه تارنوازی صبا که شاگرد مستقیم این دو استاد بود، در دست است و بنا به گفته ی اهل فن، سه تار صبا ادامه ی ساز قدما و اصیل ترین شیوه سه تارنوازی است و از آنجا که وی در سنین کودکی و جوانی به تحصیل موسیقی به سه تار پرادخته بود روش ارائه و طرز پرداخت جملاتِ وی به معنای دقیق کلمه “سه تاری” است و حال آن که در ساز اغلب نوازدگان غیر حرفه ای سه تار -که معمولاً ساز دیگری نیز می نوازند- طرز بیان جملات با سه تار نامأنوس و غیر متعارف است و پرداخت مناسب برای اجرا به سه تار را ندارد.
 
متأسفانه حجب و حیای ذاتی استاد صبا، در قبول نظر دیگران برای ننواختن سه تار در رادیو (که اصلی ترین محل ارائه ی موسیقی در آن زمان بود) و در عین حال اشتهار وی به نوازندگی ویلن در مجالس و محافل باعث شد تا شیوه سه تار نوازی قدیم و تکنیک صحیح و اصیل نوازندگی سه تار، برای عموم مردم و حتا بسیاری از موسیقی شناسان ناشناخته باقی ماند و برای عده ای نیز سه تار نوازی استاد صبا به صورت شیوه ای شخصی و خاص خود استاد معرفی شد و به این دلیل نام وی به عنوان نوازنده سه تار –با شیوه خودش –در کنار نام دیگر نوازندگان سه تار –با شیوه ی خودشان –قرار گرفت و شأن و منزلت سه تار وی هیچ گاه به درستی و به دقت مورد پژوهش و تحقیق اهل فن قرار نگرفت و ارزش واقعی آن تا به امروز پوشیده مانده است.
 و با وجود عده بسیار زیادِ سه تار نوازان در دوران های مختلف تنها عده کمی از آنان حاضر به اجرای موسیقی برای عموم مردم بودند. حتا در زمان شروع به کار رادیو ایران در سال ۱۳۱۹نوازنده ای به عنوان نوازنده سه تار معرفی نشد و در حدود یک دهه بعد و با ظهور استاد احمد عبادی و رائه ی تک نوازی وی در رادیو، صدای سه نار به گوش مردم رسید.
 با توجه به این که از دوران مشروطیت تا دهه ۱۳۳۰شمسی تغییرات زیادی در نحوه ی ارائه ی موسیقی، چه از نظر مطالب اجرایی و چه از نظر تکنیکِ اجرا، به دلیل شرایط جامعه، ورود وسایل ضبط و پخش صدا و ورود نشانه های ظاهری فرهنگ و موسیقی غرب به ایران انجام پذیرفته بود، بار اصلی این تغییرات به یکباره بر دوش احمد عبادی قرار گرفت و وی توانست با استفاده از آموخته های خود و ذوق فطری اش، نحوه اجرای سه تار را با دیگر سازها مانند تار و سنتور هماهنگ کند
 در شیوه استاد عبادی، سرعت نوازندگی و زمان بندی جملات موسیقی از دوره ی قبل کند تر، و ریتم آهسته تری پیدا نمود و علاوه بر دقت در خلوص صدا و تمیز تر کردن اجراها، توجه اصلی به ارائه ی تک جمله ها و تحریر های زیبا و به اصطلاح “حال” در بیان موسیقی بود و به جای خواندن غزلی زیبا، التفات و توجه نوازنده بر گفتن تک بیت های زیبا و پراحساس بود. از آنجا که بطور معمول شنونده موسیقی از رادیو نمی تواند موسیقی را بطور کامل و با دقت کامل گوش کند، این شیوه بیان در آن زمان طرفداران و هوادارانی یافت که ساز تعدادی از این اجرا کنندگان نیز ضبط شده است
 به تدریج و با جای گزین شدن شیوه ی ارائه موسیقی در نوار کاست و در عین حال سعی و تلاش عده ای از استادان برای باز تولید شیوه های سنتی موسیقی، نحوه اجرای موسیقی تغییر یافت و از آنجا که مایه و پایه ی بنیادین این شیوه قائم به ذات و استفاده از نهایت ذوق و احساس فردی است، امروزه کم تر اجرایی را با استفاده از شیوه استاد عبادی می شنویم.
 
در سالهای دهه ی ۱۳۵۰و به بعد، تعدادی از هنرجویان و محصلان موسیقی در هنرستان ها و دانشگاههای موسیقی، از محضر استادان سالخورده و ممتاز موسیقی که به طور مستقیم شاگردان عهد قجر بودند، نهایت استفاده را بردند و به تحصیل موسیقی قدیم و تکنیک های اجرایی سازهای مختلف پرداختند.
 با آن که ضبط و ثبت ردیف های مختلفِ موجود در این سالها انجام پذیرفت و چندین ردیف معتبر از استادان بازمانده ضبط گردید و از خطر فراموشی رهایی یافت، سعی بیشتر هنرجویان جوان بر بازیافت و بازتولید شیوه ها تکنیک های اجرایی اصیل برای ارائه ی موسیقی سنگین دستگاهی و ردیفی قرار گرفت.
 
اگرچه این نوازندگان بعدها و در لحظات اجرا در صحنه و خلق موسیقی بداهه نوازی، از تکنیک های سازهای محلی مانند دوتار و تنبور استفاده کردند، امّا این روش در هنگام آموزش دنبال نشد و اسلوب نوازندگی به طور مجزا تدریس شد.
در سالهای اخیر و با استفاده از امکانات جدید صوتی در کنسرت ها و استودیوها، ضعف کم صداییِ سه تار تا حدی رفع شد و اجراهای گروهی، تک نوازی همراه با ارکستر و اجراهای تلفیقی با موسیقی ملل دیگر، بیش از پیش متداول و مرسوم گردیده است.
 
سازندگان و نوازندگان :
از استادان مسلم و چیره دست سه تار می توان از استاد جلال ذوالفنون ، استاد احمد عمادی و استاد حسین علیزاده استاد محمد رضا لطفی ، استاد شهنازی ، استاد مجید درخشانی و ... را نام برد.

 

 

دانلود نمونه صدای سه تار

تاریخچه و توصیفات : ood2.jpg
بربط یا عود یا رود سازی زهی است که در خاورمیانه و کشورهای عربی رایج است و از قدیمی‌ترین سازهای شرقی به شمار می‌رود. درباره تاریخ پیدایش و خاستگاه این ساز، نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای با استناد به تصاویر حجاری شده، ریشه آن را در هند و برخی دیگر بلخ را خاستگاه آن می‌دانند. البته گسترش این ساز در میانه عصر اشکانی و سراسر عصر ساسانی در ایران، باعث شده بسیاری آن را سازی ایرانی بدانند.
این ساز را می‌توان آن را از اصیل‌ترین سازهای موسیقی ایران زمین به شمار آورد. آثار باستانی میان‌رودان متعلق به هزارهٔدوم پیش از میلاد، نگارهٔمردی ایستاده را نشان می‌دهد که به نواختن بربط مشغول است.
در حقیقت سومری‌های باستان نخستین مردمی هستند که در آثار به جای مانده از آن‌ها ردپایی از این ساز در دیده می‌شود. ساز عود در ایران پیش از اسلام به نام بربط شناخته می‌شد و پس از سومری‌ها و در دوران هخامنشیان رواج داشته‌است. این ساز در عهد ساسانی بیش از همه ادوار رواج داشته‌است.
گویا در اوایل اسلام به کشورهای عربی راه یافته و جانشین سازی به نام مزهرشده است. بر پایهٔبرخی از اسناد «ابن سریح ایرانی نژاد» نخستین کسی است که درعربستان و در قرن یکم هجری عود فارسی یا بربط را نواخته و نوازندگی آن را آموزش داده‌استالاغانی می‌گوید:آشنایی او با عود از آنجا شروع شد که«عبدالله ابن زبیر» جمعی از ایرانیان را به مکه دعوت کرده بود تا خانهٔکعبه را تعمیر کنند. دیوارگران ایرانی عود می‌زدند و اهل مکه از ساز و موسیقی ایشان لذت می‌برند و آن را تحسین می‌کردند، ابن سریح پس به عود زدن پرداخت و در این صنعت سرآمد هنرمندان زمان گشت.
چون سطح ساز بربط از چوب پوشیده شده بود، اعراب آن را عود نامیدند.(العود در زبان عربی به معنای چوب است). به باور برخی پژوهشگران موسیقی مانند اکارد نوبوئر(Eckhard Neubauer) این واژه در اصل عربی شدهٔواژهٔ"رود" فارسی می‌باشد که هم نام دیگر بربط است و هم به معنای سیم در سازهای زهی می‌باشد.
بربط امروزه نقش بسیار کمتری در موسیقی ایرانی دارد. عود عربی بر خلاف بربط ایرانی از اصلی‌ترین سازهای موسیقی عربی است. این ساز پس از اینکه به اروپا برده شد، نام لوت بر آن نهادند. واژه لوت از نگارش کلمهٔالعود به وجود آمده و به تدریج به لوت تبدیل شده استابن خلدون در قرن ۸هجری قمری آن را به ترکه‌های چوبینی که انعطاف‌پذیر است معنی نموده.
خود کلمهٔبربط در واقع از دو کلمهٔ"بر" و بط" ساخته شده یعنی "مانند بط" و بط به معنی مرغابی است. در کل شکل این ساز به مرغابی تشبیه شده چون سینهٔجلو داده و گردن کوچکی دارد. دیدگاه دیگر این واژه را برگرفته از نام "باربد" نوازندهٔرود در دربار خسرو پرویز می‌داند. این واژه به صورت بربت نیز نوشته شده است از جمله در بیتی از منوچهری با واژهٔبی‌دولت هم‌قافیه شده است:

این شکم چیست چو پشت و شکم بربت                  تاک رز را گفت ای دختر بی‌دولت
عود به علت نداشتن پرده در انواع ارکسترها و موسیقی ها قابل استفاده است و بسیاری از آهنگ ها و پاساژها و آرپژها را می تواند با سرعت بالایی اجرا کند در سبک ها ی مختلف (جز، فلامنکو،...) وسعت صدادهندگی عود بین (5/1 تا 2) اکتاو است با تغییرات در سیم ها می توان وسعت صدای آن را به 2 اکتاو و 5 نت افزایش داد. زیرا عود دارای 12 گوشی می باشد که به طور معمول روی 10 عدد از آنها سیم بسته می شود.

ساختار و مشخصات:
اصولاً بربط یا همان عود در اندازه‌های مختلف ساخته می‌شود که اندازه متداول و معمول همان عودهای ساخت ایران است. نمونه‌های ساخت کشورهای عربی دارای کاسه‌ای بزرگ و عودهای ترکیه کوچک و عودهای ایرانی متوسط است.
عود معمولاً در سه اندازه کوچک، بزرگ و متوسط ساخته می شود. عودی که اکنون در ایران می باشد نسبت به سازهای عربی دارای کشیدگی بیشتر و دسته ای بلندتر است. عود کشورهای عربی دارای کاسه بزرگ، عودهای ترکیه کاسه کوچک و عودهای ایران در اندازه متوسط است. در ایران دو نوع قالب برای این ساز در نوع ایرانی اش موجود است: قالب قنبری و قالب نریمان
قالب عود قنبری:
قدری از عود کوچک تر و تفاوت های کوچکی با عود دارد و فقط دارای 10 سیم و گوشی می باشد.
قالب عود نریمان:
همان قالب عود عربی را دارد قدری کوچکتر می باشد و ایرانی شده است.
 
اجزای عود شامل: صفحه- کاسه- سیم گیر- شبکه(خورشیدی)- سیمها- دسته- شیطانک- گوشی ها- سرپنجه- پل های زیر صفحه- مضراب
شکم این ساز بسیار بزرگ و گلابی شکل و دسته آن بسیار کوتاه است. به طوری که قسمت اعظم طول سیم‌ها در امتداد شکم قرار گرفته‌است. سطح رویی شکم از جنس چوب است که بر آن پنجره‌هایی مشبک ایجاد شده‌است. بربط فاقد «دستان» است و خرک ساز کوتاه و تا اندازه‌ای کشیده‌است. بربط دارای ده سیم یا ۵سیم جفتی است البته در برخی مواقع استادان قالب شکنی کرده و دو یا یک سیم در قسمت پایین قبل از سیم دو به ساز اضافه می‌کنند که این سیم‌ها فا زیر کوک می‌شود. سیم‌های جفت با هم همصدا (کوک) می‌شوند و هر یک از سیم‌های دهگانه، یک گوشی مخصوص به خود دارد؛ گوشی‌ها در دو طرف جعبه گوشی (سر ساز) قرار گرفته‌اند.
بربط(عود) بم‌ترین ساز بین سازهای زهی است؛ نت نویسی آن با کلید سل است(در واقع نت نویسی آن با توجه به وسعت و بمی صدای ساز بر اساس کلید فا می‌باشد که برای سهولت نت خوانی و نوازندگی یک اکتاو بالاتر نوشته میشود) که جمعاً دو اکتاو است.
 معمولاً نقش واخوان دارد و گاه این سیم جفت نیست. صدای بربط(عود) به نحوی است که صدای اکتاو چهارم پیانو از راست به چپ برابری دارد و در اصل باید بربط(عود) را با کلید «فا» نواخت یعنی صدای اصلی بربط یک اکتاو پایین‌تر از آن است که امروز متداول شده‌است.
مضراب بربط از پر مرغ (یا پر طاووس و شاه‌پر عقاب و حتی پر لاشخور ) تهیه شده‌است و گاه نیز نوازنده با مضراب دیگری ساز را می‌نوازد. نوازنده‌های امروزی از مضراب‌های پلاستیکی استفاده می‌کنند.
صدای بربط بم، نرم و در عین حال گرم و جذاب و نسبتاً قوی است. این ساز نقش تک‌نواز و هم‌نواز هر دو را به خوبی می‌تواند ایفا کند.همانگونه که مستحضرید بربت صدایی بم و تا حدودی تو دماغی داردکه دلیل آن نوع زه (سیم) ساز و عدم وجود پرده بندی(مانند ویلن) روی دستهٔساز است.پرده بندی موسیقی ایرانی بخوبی روی این ساز قابل بیان است.
 
سازندگان و نوازندگان :
ساز عود در یک‌صد سال اخیر کاملاً در قبضه‌ٔعرب‌ها و به‌خصوص مصری‌ها بوده است. از جمله نوازندگان معروف این ساز منیر بشیر عراقیاست. در کنار او می‌توان به نام‌هایی چون ریاض سنباطی، فرید الاطرش، ناصر شمه و انور براهم اشاره کرد.
در ایران نیز پس از احیای ساز عود تلاش‌های مثمرثمری صورت گرفت. از جمله‌ٔعود نوازان معروف می‌توان به منصور نریمان، حسن منوچهری، محمود رحمانی پور، اکبر محسنی و عبدالوهاب شهیدی اشاره کرد. در سال‌های اخیر هم که استادان دیگری به این جمع اضافه شدند و اکثر از کسانی هستند که در نواختن ساز عود نوآوری‌هایی داشتند، از جمله این افراد ارسلان کامکار، حسین بهروزی‌نیا، محمد فیروزی و جمال جهانشاد هستند. از عود نوازان معروف خطه هرمزگان استادانی مانندشجاع الدین اشعری قشمیعلی محبوبعلی میرشکالمحمد رفیع اشعریمحمد منصور وزیری از جزیره قشم و حسین وفادار از بندر عباس می‌باشند.از عود نوازان معاصر ایران می‌توان به شاهین علوی اشاره کرد که تبحر خاصی در نواختن این ساز دارند.ایشان این ساز را پس از کسب استادی در نواختن گیتار فلامنکو انتخاب و به تبحر رسیدند.شاهین علوی
عودسازانی مانند شجاع الدین اشعری قشمیبرادران محمدیمحمد اژدریعرفاتیعابدینیملکشاهی و نریمان آبنوسی در ساخت عود تبحر دارند و باعث رواج بیشتر این ساز اصالتاً ایرانی شده‌اند.
هم چنین ابراهیم قنبری مهر با ایجاد تغییراتی در ساختار عود عربی از جمله کوچک تر کردن کاسه و بلند تر کردن دسته به قالب جدیدی دست یافته و نام آن را بربت گذاشته است. این تغییرات مورد استقبال نوازندگانی چون حسین بهروزی‌نیا قرار گرفته است.
بسیاری از دیگر سازندگان این ساز نیز به تجربیاتی در تغییر ساختار فیزیکی عود رسیده‌اند
 
 

 

دانلود نمونه صدای عود

تاریخچه و توصیفات : ghanun2.jpg
قانون سازی است متعلق به خانواده قدیمی سیتار (Cythare)، که در سده‌های میانه تحت عنوانCanon یاmiocanon به اروپا برده شد. این ساز دارای یک جعبه چوبی به شکل ذوزنقه‌است که به وسیلهدو انگشت سبابه و دو مضراب (که میان حلقه‌ای که به انگشت کرده‌اند و خود انگشت قرار می‌گیرند) نواخته می‌شود. در بخش‌های سازشناسی متون کهن موسیقی به سازی سه گوش، بیرون ساعد، با سطحی مجرد تنها، دارای هفتاد و دو وتر آن یک کوک می‌گرفته با تاری از ابریشم و گاه از روده و گاه از مفتول سیم اشارت رفته‌است که همانند چنگ نواخته می‌شده‌است. قانون از سازهایی است که از کهن در موسیقی ایرانی به کار می‌رفته و توانایی بیان گوشه‌های موسیقی ایرانی را دارد. ولی مدت مدیدی است که در سرزمین ما ناشناخته مانده، در حالی که در کشورهای همجوار سال‌ها است که ازاین ساز استفاده شده‌است. کمابیش از نیم قرن پیش تا کنون، موسیقی‌دانان ایرانی به اجرای این ساز روی آورده‌اند.
نام ساز از واژهٔیونانیKanon گرفته شده، که در آن زبان به مفهوم «قانون، قاعده» است. درباره ی مفهوم واژه ی «قانون» در زبان‌های اروپایی ، در پایین به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:
1.       canon  و قاعده‌ای که، به ویژه بر حسب احکام شرعی کلیسای مسیحیت و منابع انجیلی وضع شده باشد.
2.        Canon آثار نبوغ آمیز و برجسته یک خلاق هنری
3.       کانن شکلی از یک قطعه موسیقی، ساخته شده تحت قواعد پیچیده‌ای که یک بخش ملودی بتواند پس از پاسی از زمان، به فاصله همصدا، اکتاو، یا فاصله‌های جز آن، توسط بخش‌های دیگر تقلید شود.
4.       در موسیقی یونان قدیم، kanon  نام مونوکورد است و اینک برای نشان دادن «قانون»‌های فیزیک صوت در آزمایشگاه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
5.       یک «پسالتری» (psaltery) نوعی ساز که توسط اروپاییها از شرق گرفته شده و مشتق از کلمه «قانون» (qanun) عربی است. این کلمه و نه الزاما ساز از ریشهkanon یونانی آمده‌است. در حجاری ستونهای کلیسای جامع سانتیاگو، می‌توان سازcanon,mezzo canon قانون متوسط را مشاهده کرد.
6.        (qanun) Kanun نام عربی برای سازی شبیه به پسالتری به شکل ذوزنقه و با تعداد زیادی سیم است (۶۴سیم در قرن ۱۴). این کلمه در یونان قدیم به شکلKanon به معنای مونو کورد به کار می‌رفته و آن دستگاهی است که در آزمایشگاه صوت‌شناسی مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. نام قانون در اوایل سده ی دهم میلادی در کتاب شب‌های عرب آمده‌است.م این ساز بعدها به اروپا برده شد (احتمالاً در قرن یازدهم).
برخی اختراع این ساز را به افلاطون نسبت می‌دهند و عده‌ای بر این باور اند که مخترع این ساز فارابی است و برخی دیگر می‌گویند منشاء آن خراسان بوده و در قرن سیزدهم (میلادی) در موصل پیدا شده، هر چند هیچ یک از این نظردهندگان دلیل بر ادعای خود ندارند. واقعیت این است که در فرهنگ کلاسیک شرق، ردی از سازهای خانوادهٔسیتار پیدا نشده و سرچشمه ی قانون نیز، مانند سرچشمهٔبسیاری از سازهای دیگر، تاریک مانده‌است. آن چه بیش‌تر محتمل می‌رسد این که قانون از سرزمین‌های خاور نزدیک به اروپا رسیده و در کشورهای اروپایی با مکانیزه کردن آن، بزرگ‌ترین ساز کلاویه‌دار سیمی را ساخته و پرداخته‌اند
قانون را باید سازی از اوایل اسلام دانست. ترک‌ها، زمانی چند این ساز را فراموش کرده بودند، اما از زمان محمود دوم (۱۸۹۹-۱۸۰۸)، عمر افندی، آن را از شام به ترکیه آورد و به سرعت میان مردم رواج یافت.
فارابی این ساز را هزار سال پیش، به صورت ۴۵سیمی اختراع و در کتاب خود «الموسیقی الکبیر» بیان کرده‌است. صفی الدین آن را «نزهه» نامیده‌است. امروزه در سراسر آفریقا و آسیا، ساز قانون از زدهٔسازهای سنتی و هنری اعراب به شمار می‌رود.
 
شیوه ی نواختن:
تکنواز (سولیست) قانون، هر گاه با ارکستر همراهی می‌شود، در ردیف اول نوازندگان می‌نیشند و اگر در نقش همراهی با تکسرا اجرا کند، روبروی او قرار می‌گیرد که در این حالت نقش رهبر تکسرا را ایفا می‌کند. برای نواختن ساز، آن را باید روی زانوها، یا روی میز قرار داد. نوازندهٔقانون در حالیکه روی صندلی نشسته‌است، ساز را در هنگام نوازندگی روی زانوی خود می‌گذارد (تا ۵۰سال پیش، ساز خیلی پایین‌تر از بدن نوازنده قرار می‌گرفت).
نوازنده دو دست خود را به فاصلهٔیک اکتاوروی ساز می‌گذارد و دست چپ اندکی دیرتر از دست راست به سیم زخمه می‌زند، در این حالت صوتی دو صدایی، و همنام به فاصلهٔاکتاو از ساز شنیده می‌شود.
طریقه نشستن:
برای نواختن قانون، آن را روی میزی که تا اندازه‌ای به طرف نوازنه شیب داشته و با وضع نشستن متناسب باشد قرار داده، نوازنده مقابل آن می‌نشیند به طوری که قاعدهٔبلند جعبه (که سیمهای ضخیم دارد) در پایین و نزدیک به نوازنده قرار گیرد. میز از صندلی نوازنده کمی بلندتر (و بهتر است زیر آن خالی) باشد، به طوری که در حالت نوازندگی اعضاء بدن به شکل زیر قرار گیرد:
1.       ساعد با بازو یک زاویهٔقائمه تشکیل دهد.
2.       پشت، کاملاً صاف باشد و به طرف جلو خم نشود.
3.       آرنجها بیرون از بدن قرار نگیرد.
4.       دستها روی سیمها تکیه نکند.
5.       هر دو دست از شانه‌ها در حالت نواختن آزاد باشد. (به دست فشاری وارد نشود) گاه ممکن است بنا به ضرورت مجبور به قرار دادن قانون بر روی پا باشیم. در این شرایط یک پا را بر روی پای دیگر انداخته و ساز را روی پا قرار می‌دهیم. حتی می‌توان روی زمین (به اصطلاح عامیانه چهار زانو) نشست و ساز را روی پاها قرار داد.
برای نواختن ساز قانون معمولاً دو طریقه به کاربرده می‌شود:
۱- دست‌ها در دو طرف: هنگام اجرای ساز، دست راست به موازات پوست قانون (در قسمتی که پوست به چوب می‌چسبد) و دست چپ در سمت چپ ساز به موازات پرده گردانها و به طور مایل حرکت کند. به این ترتیب دستها در دو طرف ساز قرار می‌گیرند.
 
ساختار و مشخصات:
سیمهای ساز، به تعداد ۷۲=۳×۲۴، به فواصل دیاتونیک کوک می‌شوند، برای تامین تغییرهای کوچک کافی است جهت «کلید»های کوچکی را که برای هر صدا پس از گوشی کوک تعبیه شده، تغییر دهیم. قانون به مثابهٔهمراهی کنندهٔآواز کمتر به کار می‌رود، ولی در شرکت با ارکستر، به همان خوبی عود صدا دهندگی دارد.
قانون سازان مصری را می‌توان از صدها سال پیش، یکی از بهترین سازندگان آن معرفی کرد.
از لحاظ دسته بندی سازها قانون جزء سازهای زهی مضرابی از آلات (تعداد سیمهای آن در مجموع، از ۶۳تا ۸۴متغیر، م و قانون معمول در ترکیه دارای ۷۲سیم است. سیمها از رودهٔگوسفند یا نوعی نایلون ساخته شده، که به دور گوشیهایی که وضع ستونی دارند، پیچیده می‌شوند.م وسیلهٔنواختن، مضرابی است که توسط انگشتانه به انگشت سبابه می‌کنند. هر سه سیم قانون هم صدا کوک شده و یک صوت از آنها بر می‌آید، از این رو از قانون ۷۲سیمی، تنها می‌توان ۲۴صوت به دست آورد. قانون مصری ۷۸سیمی و ۲۶صوتی است.
سطح فوقانی قانون متشکل از پوششی چوبی، به شکل ذوزنقه‌است که سمت راست نوازنده، قسمتی کم و بیش باریک آزاد است که به پنج خانهٔچهار گوش (طی ارتفاع ساز) تقسیم شده، روی آن پوست می‌کشند. ضلع سمت راست (به طول تقریبی ۴۰سانتیمتر) قائم به هر دو مبلغ موازی پیش گفته‌است و ضلع سمت چپ اضلاع موازی را به طور مورب قطع می‌کند. گاه چهار تکهٔجداگانه یا یک تکه، روی پوست خرک نصب می‌شود که به پنج پایه در زیر پوست تکیه می‌کند. در طرف چپ نوازنده ۲۶گوشی سه تایی به طور عمودی، و ۱۵۶کلید تغییر دهندهٔکوچک مسی، یا از فلزی دیگر، قرار دارند به این ترتیب، بر روی هر سه سیم هم صدا، ۱۶کلید، در محلی که سیمها به گوشیها می‌رسند، مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این کلیدها صدای ساز در هر سه سیم جداگانه، اندکی به دلخواه زیر و بم می‌شود، اما تنظیم کوک به وسیلهٔگوشیها صورت می‌گیرد. هر گاه نوازنده بخواهد در مقامی دیگر بنوازد، با دست چپ کلیدها را بالا یا پایین می‌برد و در همین حال با دست راست روی سیمها می‌نوازد.
 
 
اجزای تشکیل دهندهٔساز قانون:
1.       جعبهٔذوزنقه شکل ساخته شده از چوب
2.       پرده گردان: کلیدهای کوچک و متحرک که در سمت چپ ساز بعد از شیطانک نصب شده و باعث تغییر صدا می‌شود.
3.       شیطانک
4.       محل گرهِ سیمها
5.       سیمها (هر سه سیم با یکدیگر همصدا کوک می‌شوند).
6.       گوشی
7.       خرک
8.       پایهٔخرک
9.       شبکه‌های صوتی
10.    صفحهٔرو
11.    صفحهٔزیر
12.    ضلع کوچک
13.    ضلع بزرگ
14.    پوست
15.    حلقه‌های مضراب
16.    مضراب
17.    کلید کوک
 
زخمه یا مضراب
عبارت است از دو حلقهٔفلزی که از جنس نقره، ورشو، برنج و…که به طور پهن و مدور (به اندازهٔبند دوم انگشت نشانه) ساخته شده باشد. مضرابهایی که داخل حلقه قرار می‌گیرد از شاخ گاو، گوزن، بز کوهی و…ساخته شده‌است. حلقه‌ها را در انگشت نشانه (بند دوم) قرار داده و مضراب را به طرف داخل دست، میان حلقه و انگشت جای می‌دهیم. اندازهٔمضراب ساخته شده باید از نوک انگشت نشانه کمی بلندتر باشد و از زیر بند دوم انگشت، پایین‌تر نیاید.
طریقه مضراب زدن: ابتدا روی یکی از سیمها به وسیلهٔدست راست یا چپ ضربه‌ای بزنید (موقع مضراب زدن انگشتهای نشانه باید از بند آخر خم شود) به طوری که وقتی مضراب سیم را لمس کرد صدایی که از آن برمی‌خیزد صاف و شفاف باشد و این در صورتی امکان پذیر است که هر سه سیم هم صدا در یک لحظه و هم زمان به صدا درآیند.
برای انتقال نیرو به مضراب در یادگیری مراحل اولیه، و هنگام مضراب زدن با دست راست و چپ باید انگشتی که مضراب در آن جای دارد انگشت شست را لمس کند. این علم برای قوی شدن انگشت و مضراب موثر است، که باید آن را در تمرینهای اولیه اموخت. در تمرینهای مربوط به مراحل بالاتر که اجرای ساز رفته رفته سریع‌تر شده و حالتهای گوناگون به آن داده می‌شود، دیگر نیازی به تماس انگشت نشانه با شست نیست. در هنگام ضمراب زدن انگشت شست زیر انگشت نشانه قرار می‌گیرد. سایر انگشتان (سه انگشت دیگر) نه باید جمع و نه باز باشد (به حالت برداشتن مدادی که به طور افقی در جایی قرار دارد).
ساز قانون در کشورهای مختلف (مانند مصر، ترکیه، ارمنستان و شوروی، ایران و…) به اندازه‌ها و با وسعت‌های متفاوت ساخته شده‌است و بدین جهت تعیین یک وسعت واحد برای ساز قانون مقدور نیست.
قانونهای (مصری) ۲۶صدایی
قانونهای (ترکیه) ۲۴و ۲۵صدایی
قانونهای (ارمنی) ۲۲صدایی
قانونهای (ایرانی) طبق پیشنهاد نگارنده ۲۷صدایی

 

 

دانلود نمونه صدای قانون

 

تاریخجه و توصیفات : نی1.jpg
علمای ساز شناسی احتمال می دهند که نخستین باری که بشر خواست نغمه هایی را که به اقتضای حالات مختلف خود از حنجره در می آورد, تقلید کند , به اختراع انواع نای دست یافت. نوای نی بیش از صدای ساز های زهی به صدای انسان شباهت دارد و لذا به طبیعت نزدیک تر است . از این لحاظ این ساز و ساز های مشابه آن از هزاران سال پیش مورد علاقه ی ملل باستان بوده و اخبار و روایات فراوانی در باره ی آن گفته شده است , از جمله اینکه گفته اند حضرت موسی از هواداران نوازندگان نای بوده و مولانا از نوازندگان معتبر این ساز به شمار می آمده است.همچنین گفته شده که نواختن نی در اسلام تحریم نشده و نوای آن را برای علاج بیماری های روحی مفید و موثر می دانسته اند.
شاید از قدیمی ترین مدرک برای موجودیت سازهای بادی , زمان هخامنشیان باشد. در عهد هخامنشیان سه نوع موسیقی معمول بوده است , موسیقی بزمی , موسیقی مذهبی و موسیقی رزمی و همچنین در رقصها (چه بزمی و چه مذهبی)سرود خواندن نیز معمول بوده است و در پایکوبی های بزمی ساز هایی مانند : نای و سرنای و چغانه و طبل به کار می رفته است.
« ژوستن» تاریخ نویس رومی نوشته است : پارت ها به شرب شراب نیز مهتاد بودند و در مجالس جشن و سرور به حد وفور شراب می نوشیدند , آلات موسیقی آنان عبارت بود از : نای , نی لبک , طبل و دهل.
در کتاب « درر التیجان فی تاریخ اشکان » تالیف محمد حسن خان اعتمادالسلطنه , آمده است که سلاطین اشکانی و ارکان دولت و اعیان و بزرگان آن قوم به ساز و آواز و رقص و طرب کمال میل را داشته اند و آلات طرب آنها نی , طبل کوچک و یک قسم سر نای بوده است مرسوم به سام بوکا.
 
ساختار و مشخصات:
نی از سازهای بادی ایرانی است.
نای هفت‌بند از گیاه نی ساخته می‌شود و طوری آن را می‌برند که از سر تا ته آن شامل هفت بند شود. نی هفت‌بند یا به اصطلاح نی متشکل از ۵سوراخ در جلو و یک سوراخ در پشت آن است که توسط انگشتان دوم و چهارم از یک دست و انگشتان اول تا چهارم از دست دیگر پوشیده می‌شوند. وسعت صدای آن به ۳ اکتاو و چند صدا می‌رسد. ۵صدای بم، بم نرم ، زیر، غیث و پس غیث (تا فا) دارد که نتSi در صدای بم آن روی نی وجود ندارد و نوازندگان آن را با لب می‌نوازند. . به طور کلی نی را با جا گرفتن بین دو دندان نیش و گرد کردن زبان در پایین و پشت آن می‌نوازند اما اساتیدی همچون جمشید عندلیبی زبان را در بالا می‌گذارند.
برعکس سازهای دیگر، نی کوک ندارد و برای کوک‌های مختلف سازهای متفاوت ساخته می‌شود. به طوری کهDo بلندترین وDo با ۷فاصله کوتاهترین نی هستند. کوک نی به این معناست که اگر در حالت بم اگر سوراخ پشت نى را بگیریم و بدمیم. .صداى حاصله بر اساس دیاپازون. . هر نتى که بود آن نت کوک نى است. . مثلآ اگر صداى نت سل بدهد میگوییم این نى سل است
در کل شیوه نی‌نوازی به دو گونه نایب اسدالله و کسایی است.
نی متشکل از یک لوله استوانه ای از جنس «نی» که سراسر طول آن از هفت «بند» و شش «گروه» تشکیل شده است ( به این دلیل این ساز را «نی هفت بند» نیز می گویند). «نی» به قطرهای متفاوت (از 5/1 تا 3 سانتیمتر) و طولهائی مختلف (حدود 30 تا 70 سانتیمتر) ساخته شده است. در تمام آنها روی لوله، کمی در قسمت پائین 5 سوراخ در طرف جلو و یک سوراخ در قسمت عقب قرارگرفته و در یک یا دو انتهای «نی» روکشی برنجی با طولی کوتاه لوله نئی را پوشانده است و لبه لوله در قسمت دهانی آنقدر تیز است که می تواند لای دندانها قرار گیرد. 
نی از انواع سازهای بی زبانه است. هوا توسط نفس نوازنده از انتهای بالائی به درون فرستاده شده و قسمت اعظم آن از نزدیکترین سوراخ باز خارج می شود. بنابراین باز و بسته شدن سوراخها به توسط انگشتان هر دو دست نوازنده، طول هوای مرتعش و طول موج ارتعاش را زیاد و کم کرده و در نتیجه صوت زیر و بم می شود. 
ساز را نمی توان «کوک» کرد، یعنی کوک آن را- چنانکه در سازهای زهی، با پیچاندن گوشی ها میسر است، تغییر داد. بدین نسبت نمی توان آن را با ساز دیگر منطبق کرد و از این رو معمولاً درنقش تکنواز ظاهرمی شود. گاه- اگر چه بسیار به ندرت- که بخواهند از صوت نی در همنوازی ارکستر استفاده کنند، ناگزیر نوازنده ساز تعدادی نی را با کوکها (میدان صدا)ی مختلف فراهم کرده و در دسترس خود می گذارد تا در طی همنوازی یا همراهی صدای خواننده به تناسب موقع از یکی از نی ها استفاده کند. 
وسعت صدای نی حدود دو اکتاو و نیم است، ولی میدان صدا (یا کوک) در سازهای مختلف متفاوت می کند. 
اجرای اصوات در اکتاوهای بالاتر بوسیله فشار هوا عملی است. به عبارت دیگر با دو برابر کردن فشار صداهای حاصله یک اکتاو زیر می شود و باید دانست که هر نی فاقد یکی دو صدا است. نی از دسته سازهای محلی است و تقریباً در تمام ایران معمول است. نوازندگان محلی با ابتکاری سنتی تا اندازه ای ازقطع شدن صدای ساز، هنگام تازه کردن نفس جلوگیری می کنند. توضیح آنکه در حین نواختن هوا را از بینی به ریه و نیز به «لُپها» داخل کرده، ذخیره می کنند و این هوا را به تدریج به درون لوله می فرستند.
 
 
روش نوازندگی نی :
نوازندگی نی هفت بند به دو روش به اصطلاح "دندانی" و "لبی" صورت میگیرد. حال به توضیح تفصیلی هر یک از این دو روش و ویژگیهای آنها می پردازیم

روش اول : در این روش صدایی که از نی تولید می شود به وسیله باریکه هوایی است که از شیار میانی زبان ایجاد شده و با برخورد به قسمت پشت دندانهای پیشین بالایی به داخل نی هدایت شده و تولید صدا میکند. به عبارت دیگر تیغه سر نی بین دو دندان جلویی قرار میگیرد. البته کسانی که فاصله دندانهای آنها به اندازه ای نیست که سر نی بین دو دندان پیشین آنها قرار بگیرد، معمولا با ایجاد شیار بر روی سرنی قسمت بین دو دندان جلویی خود را داخل این شیار قرار میدهند(ابداع کننده این روش استاد محمد موسوی میباشد. 

نکته قابل توجه در روابط با سر نی، جنس آن است. جنس سر نی، در جنس و شکل صدای تولید شده تاثیر دارد. نوازندگان از موارد مختلفی برای ساختن سر نی استفاده می کنند که این اختلاف بیشتر به دلیل سلیقه شخصی هر یک از آنها است

در قدیم اغلب از خود نی به عنوان سری استفاده میشد که به علت ضخامت آن صدای صاف و مطلوبی از نی خارج نمیشد. البته بعدها نوازندگانی که از جنس خود نی استفاده میکردند با تراشیدن و کم کردن ضخامت آن توانستند از نی صدایی مطلوب و شفاف تولید کنند(استاد حسن کسائی از جنس خود نی برای سری استفاده میکند. 

عده ای نیز از جنس فلز مثل برنج یا استیل استفاده میکنند که به نظر میرسد استفاده از این جنس، بیشتر در صدای دوم و سوم(یعنی اوج و غیث) باعث زنگ دار شدن صدای نی میشود

برخی از نوازندگان نی خصوصا" در سالهای اخیر از جنس طلق های پلاستیکی استفاده میکنند. این جنس بیشتر در صدای دوم و سوم میتواند به نوازنده کمک کند که صدایی شفاف تولید کند.(استاد حسن ناهید امروز از این روش برای نوازندگی استفاده میکنند)

در مجموع باید گفت تاثیر جنس سر نی، در تولید صدای مطلوب به مراتب کمتر از شیوه قرار دادن و حالت زبان و فرم دندانهای نوازنده (مخصوصا" دو دندان جلویی) می باشد؛ زیرا دیده شده که دو نوازنده نی با استفاده از یک جنس مشابه در سری، دو صدای کاملا متفاوت از نی تولید کنند. نوازندگی به شیوه دندانی به دلیل تولید دو نوع صدای متمایز یعنی صدای اول (بم) و دوم (اوج) باعث شده که نی در بین تمام سازهای بادی از این نظر منحصر بفرد باشد. به عبارت دیگر دو صدای متفاوت از هم (که شاید برای کسی که آشنا به این دو صدا نباشد در باری امر تصور شود که دو ساز مختلف است) خصوصیت بارز این نوع نوازندگی است و شاید این خصیصه باعث شده که امروزه بیشتر از این روش برای نوازندگی نی استفاده شود و شیوه لبی چندان مورد توجه قرار نگیرد. تکنیک های ویبراسیون و گلیساندو، در این روش تماما به وسیله لب نوازنده انجام میشود، یعنی نوازنده با باز کردن و بستن قسمت آزاد لب خود (یعنی قسمتی از لب که نی بر روی آن قرار نگرفته) می تواند این دو تکنیک را اجرا کند.


اجرای تکنیک استکاتو به دلیل اینکه زبان در روش دندانی آزاد نیست به راحتی شیوه لبی نمی باشد. توضیح آنکه اجرای تکنیک استکاتو در سازهای بادی معمولا به وسیله نوک زبان صورت میپذیرد، یعنی زبان با حرکت بالا و پایین و عقب و جلو می تواند هوا را به طور مقطع از لب خارج کند و به خاطر حرکت تند زبان، اجرای این تکنیک در سرعت بالا امکان پذیر خواهد بود. ولی در شیوه دندانی زبان خود عامل هدایت هوا در نی میباشد و قادر نیست هوا را بطور مقطع به داخل نی هدایت کند؛ لذا نوازنده برای اجرای نتهای مقطع مجبور است هوا را از قسمت انتهایی زبان یعنی عضلات حلق، قطع و وصل کند. باید گفت اجرای این عمل در سرعتهای بالا و بصورت ممتد و در زمان طولانی امکانپذیر نیست

روش دوم: در این روش از نوازندگی که همان شیوه لبی است صدا بوسیله باریکه هوایی که از میان شیار بین دولب به صورت کامل به داخل نی هدایت میشود، تولید میگردد. این روش قادر به تولید صدایی مانند صدای اول در روش دندانی نیست و صرفا" صدای دوم و سوم و بم نرم در این روش قابل اجراست
مقدار هوایی که برای تولید صدا در این روش لازم است بسیار کمتر از روش قبل است، ولی از لحاظ کوک در این روش به دلیل اینکه مولد صدا نسبت به روش دندانی، به نی نزدیکتر است، کمی بالاتر یا زیرتر از روش دندانی است، یعنی نوازنده ای که از هر دو روش استفاده میکند مجبور است که این دو شیوه را از نظر کوک با هم منطبق کند و به عبارت دیگر روش دندانی را با مقدار هوای بیشتر و روش لبی را با حداقل هوای ممکن اجرا نماید. این عمل بسیار مشکل است و نیاز به تمرین فراوان دارد
اجرای تکنیک های ویبراسیون و گلیساندو در این روش مثل فلوت با کم و زیاد کردن شدت هوا، صورت میگیرد و اجرای تکنیک استکاتو هم مانند فلوت با نوک زبان انجام میگیرد. صدای تولید شده در روش لبی می تواند بسیار شفاف باشد و ضخامت سری نی به شفافیت صدا کمک زیادی میکند. در این روش جنس سر نی تاثیر زیادی در جنس صدای تولید شده ندارد
در مجموع میتوان گفت که این دو روش در نوازندگی نی میتوانند مکمل یکدیگر باشند و تکنیکهایی که در یک روش قابل اجرا نیست با روش دیگر امکان پذیر میباشد. در میان نی نوازان ایران تنها نوازنده ای که از هر دو شیوه در نوازندگی استفاده کرده، استاد حسن ناهید (در کنسرتهای سالهای گذشته بوده) که هر دو روش را (مخصوصا لبی) به زیبایی نواخته. در پایان باید گفت امید است که نوازندگان نی از هر دو روش و (حتی تکنیکهای نوازندگی دیگر سازهای بادی) بتوانند به نحو مطلوبی برای ارتقا امکانات تکنیکی نی استفاده کنند.
سازندگان و نوازندگان :
 از اساتید می‌توان حسن کسایی، حسین عمومی، جمشید عندلیبی، محمد موسوی، حسن ناهید ومحمد علی کیانی نژاد را نام برد.

 

تاریخچه و توصیفات : tanbor1102-mm.jpg
تنبور یا طنبور یکی از سازهای زهی از گونه لوت است که در آن سیم‌ها از روی دسته‌ای بلند و کاسه‌ای عبور کرده‌است و با ضربهانگشتان به صدا درمی‌آید.
حوزه رواج تنبور در کرمانشاهان، دو کانون اصلی گوران و صحنه است. تنبور ساز مقدس عرفانی از قدیمیترین سازهای ایرانی است و هزاره‎‎های عمر خود را پشت سر گذاشته. قلندری تکیده و لاغر و همیشه مسافر که نقش اندامش را بر سنگهای شش هزار سال پیش در شوش خوزستان و تپههای کیوان و بنییونس در اطراف شهر موصل پیدا کرده اند. 
مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی ) عارف بزرگ ایرانی در دیوان کبیر غزلیاتش موسوم به دیوان شمس تبریزی چندین بار کلمه ی تنبور را ذکر فرموده اند .
امروزه از تنبور می‌توان به ساز محلی با دسته‌ای بلندتر و کاسه‌ای بزرگتر و منحنی‌تر از سه‌تار دارای دو یا سه سیم و چهارده پرده که به فاصله اکتاو در ساز پرده‌بندی شده، تعبیر نمود. ویژگی‌های اجرایی آن در دوتار مشهود نیست. تنبور را با پنجه نوازند و این خود دلیلی است بر ارتباط خانوادگی تنبور و دوتار محلی و سه‌تار که آنها نیز با انگشت (ناخن) به صدا در می‌آیند.
تنبور در نواحی باختری ایران به ویژه در انجمن تنبورنوازان، قلندران و درویش‌های اهل طریقت و اهل حق کردستان و کرمانشاهان استفاده می‌گردد که با آن موسیقی مذهبی خود را اجرا می‌کنند و داری قداست خاص خود است.
در شمال ایران در ناحیه شمال غربی استان گیلان نوعی از تنبور به نام تنبور تالشی در موسیقی اقوام محلی تالش به کار می رود.
بر پایه سه مجسمه کوچک بازیافت شده در خرابه‌های شوش، تنبور دارای تاریخچه‌ای مربوط به حدود ۱۵۰۰پیش از میلاد است. تنبور زمانی در انواع کاسه گلابی شکل رایج در ایران وسوریه ساخته می‌شده سپس از طریق ترکیه و یونان به غرب رفته و کاسه بیضی شکل آن در مصر باب شده‌است.
از تنبور به سه‌تار باستانی ایرانیان تعبیر شده‌است که در زمان ساسانیان (خسرو پرویز)و قبل از آن هم به کار نواختن می‌آمده. تنبور ساز نوازندگانی ایرانیان محسوب می‌شده و ابن خردادبه آوازخوانی مردم ری و طبرستان و دیلم را با تنبورها درست شمرده، می‌گوید ایرانیان تنبور را برتر از دیگر سازها دانسته، می‌نوازند.
تنبور در نوشته‌های به شکل سازی کامل و مناسب برای همراهی با آواز معرفی گردیده و از آن به عود دسته بلند ایرانی تعبیر شده‌است.
امروزه سه گونه موسیقی بر روی تنبور نواخته می شود:
·         موسیقی مقامی تنبور
·         موسیقی سنتی ایرانی
·         موسیقی سنتی کردی
 
ساختار و مشخصات:
تنبورها در اندازه‌های مختلفی ساخته شده‌اند که بر اساس تحقیق محمدرضا درویشی، اندازهٔکوچکترین و بزرگترین این سازها و اجزای کلی آن‌ها به این ترتیب است:
·         طول کلی: ۸۷ـ ۹۵٫۵سانتی‌متر؛
·         طول صفحه: ۳۴ـ ۴۲سانتی‌متر؛
·         عرض صفحه: ۱۵٫۵ـ ۲۰سانتی‌متر؛
·         عمق کاسه: ۱۳٫۲ـ ۱۷سانتی‌متر.
به طور کلی بلندی این ساز در نمونه‌های مختلف یکسان نیست و بدون در نظر گرفتن نمونه‌های استثناء ۸۵تا ۹۰سانتی‌متر می‌باشد و تشکیل شده‌است از:
·         کاسه،
·         دسته،
·         صفحه،
·         سیم گیر،
·         خرک دسته،
·         خرک صفحه،
·         دو یا سه گوشی،
·         دو یا سه سیم،
·         ۱۳یا ۱۴دستان،
·         گلو/گلویی (در تنبورهای ترکه‌ای، کاسه را به دسته متصل می کند).
کاسه: همان قسمت پایین تنبور که خود دارای اشکال مختلفی است که بستگی به منطقه و سازنده خود دارد. کاسهٔاین ساز را عموماً از چوب توت می‌سازند که انتخاب نوع چوب، یعنی اینکه از چه جنس توتی باشد خود دارای نکاتی است. در گوران بیشتر سازها کاسهٔیکپارچه دارند، اما در صحنه کاسهٔاغلب سازها از هفت تا دَه ترکه ساخته شده‌اند.
دسته: قسمت انتهایی تنبور که به کاسه متصل است که در صدا تاثیر زیادی دارد.
صفحه: قسمت روی کاسه که دارای بافت ظریف می‌باشد، صفحهٔنازکی است از چوب درخت گردو که بر روی دهانهٔکاسه قرار می‌گیرد و در وسط و یا در کنار صفحه حدود هفت تا دوازده سوراخِ دو تا سه میلیمتری دارد تا موجب نرمی صدای تنبور شود. سوراخ روی صفحه بر صدای تنبور تاثیر بسزایی دارد.
دستان: سیزده تا چهارده دستان در تنبور وجود دارد که در محل‌های معیّن بر دسته بسته می‌شوند. به نظر اغلب نوازندگان مشهور، محل دستان‌ها ثابت است اما برخی نیز معتقدند که جای تعدادی از این دستان‌ها متغیر است.
خرک: خرک، قطعه چوبی کوچک و محکم از درخت شمشاد و گردوست که سیم بر آن سوار است، و بر روی صفحه با فاصلهٔحدود ۵٫۳تا ۷٫۴سانتیمتر از سیم گیر قرار می گیرد. در برخی از سازهای جدید سیم گیر کار خرک را می‌کند.
سیم گیر: به قسمت انتهایی کاسه وصل است و سیم را به آن وصل می‌کند. سیم گیر از جنس استخوان یا چوب بوده در انتهای صفحه قرار دارد که تارها را بدان گره می‌زنند و تا انتهای دسته می‌کشند. در برخی از تنبورهای جدید، خرک کار سیم گیر را انجام می‌دهد.
گوشی: همان قطعات بالای تنبور را گوشی می‌گویند و از آن برای کوک کردن استفاده می‌کنند. دو تا سه گوشی (در تنبورهای نامتعارف تا پنج گوشی) از چوب بید وجود دارد. تنبور لانهٔکوک (جعبهٔگوشی‌ها) ندارد و گوشی‌هایش مستقیماً در سوراخ‌های ایجاد شده در انتهای دسته فرو می‌روند.
سیم گیر بالا: برجستگی پایین گوشی را می‌گویند که دارای شیارهایی است. شیطانک، که قطعه چوب یا استخوانی است با دو سه شیار که تارها از روی آن عبور داده شده به گوشی گره می‌خورند. شیطانک در حدود پانزده سانتیمتری ابتدای دسته تعبیه می‌شود.
پرده: نخ نازکی است که بر روی دسته بسته شده و فاصلهٔهر دو دستان را یک پرده می‌گویند. تنبور از قدیم دارای دو سیم بوده که اکنون آن را از دو سیم به سه سیم ارتقا داده‌اند.
سیم: دو یا سه سیم، که سیم بالایی معمولاً جفتی است. این سیم‌ها از یک سو به سیم گیر و از سوی دیگر پس از عبور از روی خرک و شیطانک در انتهای دسته به دور گوشی‌ها پیچیده می‌شوند.
 
شیوه نواختن:
در تنبورنوازی از پنج انگشت هر دست استفاده می‌شود. در شیوهٔمعمول نوازندگی، هر یک از انگشتان دست چپ روی یک خانه، چهار انگشت پیاپی روی نیم پرده، شست بین انگشت نشان و انگشت بزرگتر می‌نشیند و از انگشت شست برای سیمِ بم استفاده می‌شود. تنبورنوازی با مهارت، در نواختن ساز به صورت «افقی» نیست (همانطور که در ویولون کلاسیک غربی یا سیتار هندی رایج است)، بلکه با نواختن دقیق و ماهرانهٔآرایه‌های صوتی، سونوریتهٔ(صدادهی) شفاف و سلاست جملات همراه با آرامش، بدون کشش عضلانی و عصبی و با دستیابی به تمرکز روحانی که نوازندهٔحقیقی تنبور در طی آموزش‌های هنری و معنوی به دست آورده، معنی می‌شود.
مشخص‌ترین عوامل فنی در اجرا عبارت‌اند از: ضرب قوی با چهار انگشت، شُرِّ طولانی (غلتِ صدا)، شُرِّ ساده و نیز ضربات خاصی که گاه بعضی نوازندگان از مکاتب دیگر موسیقی ایرانی، مثل دو تارنوازی یا سه تارنوازی، اخذ می‌کنند.
در شیوهٔاستاد نورعلی الهی (متوفی ۱۳۵۳ش) این تأثیرپذیری‌ها از موسیقی اصیل شهری (سنّت ردیف دستگاهی) شنیده می‌شود. ولی در شیوهٔاستادان دیگر، نظیر سیدامراللّه شاه ابراهیمی (متوفی ۱۳۸۲ش)، سیدخلیل عالی نژاد (متوفی ۱۳۸۱ش) و علی اکبر مرادی (متولد ۱۳۲۷ش)، خصوصیات اصلی و قدیمی سنّت تنبورنوازی حتی الامکان حفظ می‌گردد. در برخی اجراهای موسیقی شهری، گروه نوازی تنبور به صورت تک صدا (یونیسون) دیده می‌شود که جدید و گونه‌ای بدعت گذاری است و به هر حال با سنّت اصلی و هنری تنبورنوازی، که مبتنی بر تک نوازی و بدیهه سرایی خلاق است، تفاوت و حتی تضاد دارد.
با این که تک نوازی را بهترین جلوهٔهنری تنبورنوازی دانسته‌اند، نواختن سازهای دیگری، از قبیل دوزله و تنبک و دف و کمانچه، همراه تنبور در سنّت موسیقایی منطقهٔکرمانشاه و کردستان، طبیعی و جا افتاده است. با این حال، مقام‌های تنبور مختص به خود آن است و مراد از «مقام» گاهی نشانهٔساختاری مقامی است که قادر است اشکال گوناگون و آهنگ‌های کمابیش ثابتی را تولید کند.
برخی از معروف‌ترین مقام‌ها عبارتند از: شیخ امیری، سَحَری، عابدینی، باباکاوسی، ساروخانی، چپی، طرز، قه طار (قطار)، شاه خوشین، جلو شاهی، فه تاح پاشایی (فتاح پاشایی) و هَل پَرِگه. برخی از آن‌ها اساساً برای تنبور ساخته و پرداخته شده و برخی دیگر از قطعاتی گرفته شده است که با سرنا یا سازی دیگر نواخته می‌شود.
ضبط مقام‌های موسیقی تنبور بیش از سه دهه قدمت ندارد و بسیاری از «مقام‌های مقدّس» تا ابتدای هزارهٔسوم میلادی، حق خروج از خانقاه، اجرا در جمع یا ضبط در نوار یا لوح فشرده (سی دی) را نداشتند. روایت فردی استاد نورعلی الهی از این مقامات (که از ۱۳۳۸تا ۱۳۴۸ش ضبط و حدود سی سال بعد از آن در فرانسه تکثیر شده است)، در کنار روایات سنّت گرایانه‌تر و محافظه کارانه‌تری از قبیل ضبط‌های ۱۳۷۹تا ۱۳۸۰ش علی اکبر مرادی در پاریس (که با اجازهٔرسمی و کتبی شیخ خانقاه مبنی بر لزوم ضبط و نگهداری آنها در تاریخ، همراه شده است)، مجموعه‌ای گسترده و قابل تأمل را عرضه می‌کنند. مهمترین این آثار عبارت‌اند از: مسیر عشق الهی و حماسه‌ای روحانی از استاد الهی، موسیقی کُردی ایران از علی اکبر مرادی که بترتیب در ۱۹۹۷، ۱۹۹۸و ۲۰۰۱میلادی در پاریس ضبط شده‌اند.
در این بین، نواخته‌های هنوز منتشرنشدهٔسیدخلیل عالی نژاد، آخرین بازمانده از سلسله‌ای عرفانی ـ هنری قدیمی در منطقهٔکردستان، شایان توجه است. در اجرای عالی نژاد، سنّت قدیم با دریافت‌های درخشان فردی و درونی او درآمیخته است؛ اجراهایی برپایهٔسنّت قومی نیاکان و حاوی قدرت نفوذ معنوی او، که هم در قالب تک نوازی هم در قوالب جدید مثل گروه نوازی و حتی قطعه سازی برای تنبور، تجلی پیدا کرده‌است.
 
کوک:
امروزه مبنای صداهای موسیقی در سازها نت دوی دیاپازن است که سازهای شاخص موسیقی ایرانی نیز از آن تبعیت نموده‌اند. مثلاً اکثر نوازندگان تار، دست باز یا مطابق دو سیم اول که سیم‌های اصلی تارند را برابر با نت یاد شده می‌گیرند. همین امر باعث شده‌است که صدای سازهای ایرانی بدلیل مبالغه در زیر شدن از اعتدال خارج گشته و صداها اکثراً یز و خشک و بدون طنین شده و از حالت اصلی خود خارج گشته‌است.
در گذشته مبنای صداهای موسیقی نت لا بوده‌است چه در موسیقی ایرانی و چه در موسقی جهانی. این امر تاکنون در تنبور مراعات گردیده یعنی دست باز یا مطابق دو سیم اول که سیم‌های اصلی تنبوراند، معمولاً برابر است با نت لا. یعنی یک و نیم پرده بم‌تر از مبنای امروزی کوک می‌شوند.
دو سیم اول تنبور که دو نامیده می‌شوند نسبت به دیاپازون لا کوک می‌شوند و سیم سوم (سل) که به سیم واخوان نیز مشهور است با فاصله چهارم یا پنجم درست پایین تر از سیم دو کوک می‌شود که در اصل این دو کوک به کوک پنج و هفت یا فا و سل مشهورند.
کوک طرز: بیشتر مقام‌های مجلسی با این کوک نواخته می‌شود. نسبت میان وترها در کوک پنجم درست نزولی است و صدای باز وتر دوم اکتاو پایین‌تر از صدای دستان پنجم است. کوک برز: بیشتر در مقام های حقانی استفاده می شود. در این کوک نسبت فاصله سیم زرد به سیم سفید چهارم درست است.
سازندگان و نوازندگان :
استاد اسدالله فرمانی ساکن گهواره از چیره دست ترین و معروفترین سازندگان تنبور است که دست سازهای ایشان در مشهورترین موزهای جهان از جمله فرانسه جای خوش کرده است. استاد سید سعید ذوالنوری در شهرستان صحنهاز سازندگان تنبور می باشد که کاملا علمی و با تحقیق فراوان در مورد این ساز مشغول ساخت این ساز می باشد لازم به ذکر است ایشان دو بارموفق به دریافت مهر اصالت از سازمان یونسکو شده اند. سازهای استاد با مهر نکیسا در موزه یونسکو آمریکا می باشند.
·         نوازندگان موسیقی مقامی تنبور
کاکی الله مراد حمیدی،عابدینی، سید ولی حسینی، میرزا سید علی کفاشیان، استاد چنگیز فرمانی و استاد خسرو نظری از گوران و سید امرالله شاه ابراهیمی و درویش امیر حیاتی و سید خلیل عالی نژاد و صادق کیا از صحنه را نام برد که دیگر در قید حیات نیستند. از نوازندگانی که هنوز در قید حیاتند می توان طاهر یارویسی و علی اکبر مرادی را نام برد.
·         نوازندگان موسیقی سنتی ایرانی
سید خلیل عالی‌نژاد به همراه کیخسرو پورناظری کسانی بودند که در ادامه راه درویش امیر حیاتی موفق شدند موسیقی سنتی ایرانی را با تنبور نواخته و تا حدودی تلفیق نمایند

 

 

 

 

تاریخچه و توصیفات : 90556976382899892859.jpg
ویولن (violin) سازی زهی و آرشه‌ای است و کوچک‌ترین عضو سازهای زهی آرشه‌ای شناخته شده است .
ویولن در اصل سازى شرقى است که بعد از جنگ‌هاى صلیبى به اروپا راه یافت. این ساز جنسش از چوب است و وزن سبک و انداه‌اى کوچک دارد. ویولن داراى بدنه، دسته و سر است.
پیدایش ویولن در اروپا و به قرن ۹میلادی باز می‌گردد. بسیاری معتقدند که ویولن نمونه تکمیل شده ساز رباب است.
رباب سازی است که بعدها وقتی به اروپا آورده شد و تغییراتی در آن بوجود آمد به نام ربک در اروپا شهرت یافت. برخی بر این باورند که ساز ویولن متعلق به یک امپراطوری در هند در ۵۰۰۰سال قبل از میلاد بوده‌است و برخی دیگر ریشه آن را در افریقا و حتی کشورهای عربی می‌دانند.
ویولن در زمان نواختن معمولاً روی شانه چپ قرار می‌گیرد و با آرشه که در دست راست نوازنده‌است نواخته می‌شود. کوک سیم‌های ویولن از زیر به بم به ترتیب عبارتند از: می‌ (سیم اول)، لا (سیم دوم)، ر (سیم سوم)، سل (سیم چهارم).
به طور کلی ویولن در هنگام نواخته شدن با 3 نقطه چانه، شانه و دست چپ در تماس است و هر یک از این نقاط بخشی از بار دست گرفتن ساز را به دوش می‌کشند.
 
ساختار و مشخصات:
این ساز از ۵۸قطعه مختلف ساخته می‌شود و وزن آن در حدود ۴۰۰گرم است. ویولن از بخش‌های زیر تشکیل شده‌است:
·         آرشه یا کمان، ترکه‌ای چوبی است که رشته‌های موی دم اسب در طول آن کشیده شده و به دو سر آن ثابت شده‌است.
·         جعبه طنینی (جعبه رزونانس): جعبه‌ای است که از 3 بخش صفحه روئی، صفحه زیرین و زوارهای دور تشکیل شده‌است. گریف، خرک و سیم‌گیر در این ساز از جنس چوب آبنوس (به دلیل استحکام بیشتر) می‌باشد.
·         دسته یا گردن: در واقع دنباله چوب آبنوس تکیه سیم‌هاست که محل انگشت گذاری نوازنده در قسمت بالای آن قرار دارد. نوازنده ویولن قادر است در تمام طول چوب آبنوس انگشت‌گذاری کند. انتهای دسته به جعبه کوچکی (جعبه کوک) ختم می‌شود که سیم‌ها در درون آن به دور گوشی‌های کوک پیچیده می‌شوند.
·         خرک: این قطعه در واقع پلی است بین سیم‌ها و جعبه طنینی. نقش خرک تقسیم راه سیم‌ها، نگه داشتن سیم‌ها با ارتفاع خاص برای حرکت روی جعبه طنینی و انتقال ارتعاشات سیم‌ها به جعبه طنینی. در داخل جعبه طنینی استوانه چوبی کوچکی قرار دارد که نقش آن انتقال ارتعاشات به صفحه زیرین ساز و مانعی در جهت عدم شکسته شدن صفحه روئی ساز از فشار سیم‌ها و خرک.
·         گریف: از آبنوس ساخته شده و در طول دسته ویولن چسبیده‌است و تا میانه جعبه ساز ادامه دارد. گریف بخشی است که نوازنده با انگشت خود سیم را به آن می‌چسباند و به این ترتیب طول سیم را کوتاه می‌کند و نت‌های مختلف را می‌نوازد.
·         سیم گیر: از چوب آبنوس ساخته شده و در فاصله اندکی از خرک تا آخر تنه ویولن کشیده شده‌است. با زهی از جنس روده یا پلاستیک یا سیم به دکمه‌ای که در قسمت پائین جدار تعبیه شده وصل می‌شود.
·         سیم‌ها: سیم‌ها از جعبه کوچک سر ساز آغاز شده در طول چوب آبنوس تکیه‌گاه سیم‌ها ادامه یافته، از روی خرک عبور کرده و در سیم‌گیر مهار می‌شوند. سیم‌های ویولن قبلا از روده گوسفند ساخته می‌شد. امروزه در سیم‌های بم‌تر، روی روده سیم فلزی نازکی می‌پیچند و در سیم‌های زیرتر از مفتول فلزی تنها استفاده می‌شود.
نقش این ساز چه در ارکسترها، به صورت گروه نوازی و چه در ارکستر مجلسی و حتی به صورت تکنوازی پر اهمیت است.
 
ویولن الکتریک:
این نوع از ویولن در واقع به یک خروجی الکتریکی صدا مجهز بوده و معمولا بدنه آن فلزی است. ویولن الکتریک اولین بار در سال 1920 توسط استاف اسمیت در موسیقی جاز و بلوز مورد استفاده قرار گرفت.
صدای این نوع ویولن مختص موسیقی راک، پاپ و ... است. ویولن‌های با بدنه فلزی اصولا یک طراحی غیر سنتی و مینیمالیستیک برای کم کردن وزن دارند، لذا معمولا دارای بدنه نرمال، همانند ویلن آکوستیک نیستند. ویولن‌های الکتریک ممکن است تعداد بیشتری سیم نسبت به آکوستیک داشته باشند.
سیگنال‌های ویولن الکتریک همانند گیتار الکتریک بر اثر پردازش‌های الکترونیکی، برای بدست آوردن صدای دلخواه بوجود می‌آید.
ویولن‌های الکتریکی معمولا از پیکاپ‌های مغناطیسی و یا فیزوالکتریک استفاده می کنند که در پیکاپ‌های مغناطیسی لازم است که رشته‌های ویلن از جنس یک عنصرحاوی آهن باشند.
وجهه جهانی ویولن را می‌توان در سازگاری آن با فرهنگ‌های مختلف و حضور این ساز در موسیقی ملل مختلف دید.
ویولن از اواخر دوره ناصرالدین‌شاه جاى کمانچه را در ایران گرفت. با ورود ویولن به ایران برخی از نوازندگان کمانچه مانند حسین خان اسماعیل زاده، علی اصغر بهاری، حسین یاحقی و... به آموختن آن پرداختند.
نوازندگان کمانچه تکنیک خود را به ویولن انتقال دادند و جز استاد ابوالحسن صبا و سایر شاگردان مدرسه عالى موسیقى که ویولن را با تکنیک حقیقى آن مى‌نواختند، بقیه ویولنیست‌هاى ایرانى از روش کمانچه‌کش‌ها پیروى مى‌کردند.
شیوهٔاستاد صبا با شاگردانش منتقل شد و آنها با تغییراتى چند، ویولن را تا حدودى از تکنیک کمانچه‌کشى جدا کردند. از این‌رو نوازندگان این دو ساز، گاه هر دو را مى‌نواخته‌اند و به هر دو تسلط داشته‌اند.
 
سازندگان و نوازندگان :
از اولین سازندگان ویولن می‌توان از گاسپارو برتولونی ایتالیایی نام برد، که در برخی موارد وی را مخترع این ساز نیز می‌دانند. از شاگردان مشهور گاسپارو برتولونی، آندره آماتی بود که او هم بهترین سازنده ویلن در سطح جهان یعنی آنتونیو استرادیواری ایتالیایی را آموزش داد
.تاکنون بیش از سه سده از اختراع اولین نمونه ویولن توسط گاسپارو برتولونی میگذرد و در این مدت با وجودی که کشفیات جدیدی در علوم فیزیک و شیمی نموده‌اند نه تنها نتوانسته‌اند در ساختمان ویولن تغییری بدهند بلکه از رموز کار سازندگان قدیم نیز چیزی درک نکرده‌اند.[
از جمله نوازندگان صاحب سبک این ساز(در سبک موسیقی ایرانی)، می‌توان به علی محجوبی، رکن الدین مختاری، ابوالحسن صبا، علی تجویدی، اسدالله ملک، حبیب‌الله بدیعی، پرویز یاحقی، ابراهیم لطفی، مجتبی منصوری، رحمت‌الله بدیعی، امیرحسین وفائی و همایون خرم اشاره کرد.

 

 

دانلود نمونه صدای ویولن

 

Previous 1 Next